پيامبر صلى الله عليه وسلم در شهر مکه و در خانهي سردارِ قريش، عبدالمطّلب، چشم به دنيا گشود. نامِ نامي والد ماجِد ايشان، «عبدالله» و اسم گرامي مادر محترمشان، «آمنه» است.
ولادتِ سراپا بشارت ايشان بامداد روز دوشنبه مصادف به تاريخ هشتم يا دوازدهم ماه ربيع الأوّل (۲۰ آوريل ۵۷۱ م.) به وقوع پيوست.
در آن ايام فرمانرواي کشور ايران، نوشيروان عادل بود و هنگام ولادت با برکت آن جناب صلى الله عليه وسلم، بسياري از عجايب قدرت طوري ظهور کرد که در دنيا سابقه نداشت: حيوانات بيزبان به لهجهي انساني بشارت پيامبر صلى الله عليه وسلم را به گوش مردم رسانيدند، از درختان صدا بلند شد، بتپرستان از بتها خوشخبري ايشان را شنيدند، دو فرمانرواي مقتدر جهان (پادشاهان فارس و روم) به وسيلهي خواب از عظمت و رفعت ايشان اطلاع داده شدند و به آنها گفته شد که در قبال سطوت و جبروت ايشان نه تنها کسرى و قيصر، بلکه تمام قدرتهاي جهان سرنگون خواهند شد.
هنوز ايشان صلى الله عليه وسلم از مادر متولد نشده بود که پدر بزرگوارش وفات نمود و به سن چهار سالگي[۱] سايهي مادر مهربان را نيز از دست داد.
وي از هيچ کس خواندن و نوشتن نياموخت و نه از کسي کمال و هنر حاصل کرد؛ حتى که شعر و سخنوري که بيش از حد در عرب رواج داشت، آن را هم تمرين نکرد:
نگار من که بهمکتب نرفت وخط ننوشت /٭/ بـه غمـزه مسـألـه آمـوز صــد مـدرس شـد
هنگام خردسالي حالات عجيب و غريبي از ايشان مشاهده گرديده که حصهي بزرگي از اين حالات و کمالات دوران کودکي، از حضرت حليمهي سعديه منقول است؛ حق اين است که اين خاتون بسيار خوش نصيب بود.[۲]
پيامبر صلى الله عليه وسلم چهار بار شق الصدر شد؛ دو بار قبل از بعثت، بار سوم به وقت بعثت و بار چهارم به وقت معراج؛ اوّلين بار که سينهي مبارک ايشان شق شد، نزد حليمه بود و به همراه برادر رضاعي خويش در بيابان براي چرانيدن گوسفند تشريف برده بود که ناگهان برادرش هراسان و ترسان به نزد حليمه آمده و گفت: مادر! دو نفر سفيدپوش آمده و برادر قريشي را خوابانيدند و سينهاش را چاک کردند.
حليمه با شنيدن اين ماجرا سراسيمه شده و رخ به بيابان نهاد، ديد که ايشان صحيح و سالم دارد تشريف ميآورد، اما آثار خوف از چهرهي مبارک هويداست، پس خود ايشان تمام واقعه را بيان فرمود.
هر بار که شقالصدر ميشد، فرشتهاي آمده و سينهي مبارک ايشان را چاک کرده و قلب پاک ايشان را در طشت پر از آب زمزم ميشست.
ايشان هميشه از بت پرستي و کارهاي بيشرمانه و منافي عفت پرهيز ميکرد.
صداقت و امانتداري ايشان پيش از نبوت در تمام مکه به شهرت رسيده و نزد همه مسلّم بود، حتى که به لقب «صادق و امين» زبانزد خلايق گرديد.
زماني که سنّ مبارک ايشان به بيست و پنج سالگي رسيد، با حضرت خديجه رضي الله عنها كه يکي از زنان دانشمند و سرمايهداري بزرگ از خاندان قريش بود، ازدواج نمود.
حضرت خديجه رضي الله عنها قبلاً از شنيدن اوصاف و کمالات ايشان پيشبيني کرده بود که پيامبر موعود ـ که علماي يهود و نصارا نسبت به بعثت ايشان پيشينگويي کردهاند ـ بعيد نيست که ايشان باشد.
حضرت خديجه رضي الله عنها به هنگام ازدواج با پيامبر صلى الله عليه وسلم چهل ساله بود. تمام فرزندان آنحضرت صلى الله عليه وسلم از بطن ايشان متولد شدند؛ به استثناي حضرت ابراهيم رضي الله عنه که از شکم ماريهي قبطيه رضي الله عنها بود.
در سنّ چهل سالگي، به روز دوشنبه هفدهم و به روايتي بيست و چهارم ماه مبارک رمضان، مصادف با بيستمين سال سلطنت خسرو پرويز پادشاه ايران بود، نعمت عظمايي که از روز ازل به وي اختصاص يافته بود و حضرت ابراهيم عليه السلام آن را با دعاي خود خواسته و حضرت مسيح عليه السلام به آن مژده داده بود، به ايشان عطا گرديد؛ يعني: خداوند متعال ايشان را پيامبر خود قرار داده و به طرف تمام جهانيان مبعوث گردانيد؛ صَلَّىٰ اللّٰهُ عَلَيْهِ وَعَلَىٰ آلِهِ وَصَحْبِهِ وَسَلَّمَ.
پيامبر صلى الله عليه وسلم در ظرف بيست و سه سال فرايض رسالت را با دلسوزي فراوان و رأفت زياد و جانفشاني و جفاکشي بيحدي ادا فرمود و آزار و اذيتهاي بيشماري را متحمل شد؛ زيرا در آن وقت، در هر گوشهي جهان، ابليس لعين حکمفرما بود و کفر و شرک و انواع ظلم و ستم جهان را فرا گرفته و تيره و تار کرده بود.
مجوسيان، مسيحيان و يهوديان همه به يک حالت در آمده و عرب و عجم همه به يک کيفيت بودند. فواحش و معاصي در نظر هيچ يکي معيوب نبود. سرقت و راهزني پيشهي مردم قرار گرفته و کشتن فرزندان به دست خويش هيچ گونه قباحتي نداشت.
هادي بر حق صلى الله عليه وسلم به يک باره دنيا را دگرگون ساخت و به جاي کفر و شرک، به وسيلهي نور ايمان، جهان را روشن ساخت و در مدت کوتاهي تعاليم ايشان جماعتي از خداپرستان را آماده نمود که بالاترين رتبهي اخلاقي و کاملترين مقام زهد و تقوا را به نحوي احراز نمودند که تاريخ از نشان دادنِ نمونهاي مثل آن عاجز است.
پيامبر صلى الله عليه وسلم بعد از نبوت، به مدت سيزده سال در مکه قيام فرمود و بعداً به مدينه هجرت کرد و تا ده سال در مدينه ماند. در ظرف اين ده سال با کفّار در نوزده معرکه به جنگ پرداخت.
معجزات بيشمار و امور خارق العادهي زيادي از ايشان ظاهر شد؛ بزرگترين معجزهي ايشان قرآن مجيد است که از اعجاز فصاحت، بلاغت، اخبار غيب، قوت تأثير و سرعت تأثير برخوردار است.
در دوازدهمين سال بعثت که عمر شريف ايشان به پنجاه و يک سال و نُه ماه رسيد، به شرف معراج نايل گشت؛ يعني به آسمانها فرا خوانده شد و از بهشت و جهنم بازديد به عمل آورد و به مشاهدهي شگفتيهاي عالَم ملکوت و نشانيهاي بزرگ خداوندي مفتخر گشت.
خواجه در آن پرده بديد آنچه ديد /٭/ و آن چه نيـايـد به زبـان هـم شنـيد
اخلاق کريمانهي پيامبر صلى الله عليه وسلم به حدي بود که هر يکي از اصحاب تصور ميکرد لطف و کرمنوازي ايشان از همه بيشتر شامل حال او است. هميشه به فقرا و مساکين توجه زياد مينمود. احوال يتيمان و بيوهها را تفقد ميکرد. اگر کسي از اصحاب مريض ميشد، به عيادتش تشريف ميبرد. در تشييع جنازهها شرکت ميکرد و بر آنها نماز خوانده و دفنشان کرده، بر ميگشت. هنگامي که ميشنيد کسي به حالت احتضار است، به خانهي او رفته و به نزدش مينشست و چهرهي انور خويش را جلوي چشم وي قرار ميداد؛ واقعاً نسبت به خوش نصيبي چنين محتضَر چه ميتوان گفت!
بـه چـه نـاز رفتـه بـاشـد ز جهـان نيـازمنـدي /٭/ چو بهوقت جان سپردن بهسرش رسيده باشي
پيامبر صلى الله عليه وسلم از عيش و راحت جهان بهرهاي نبرد. لباس کلفت ميپوشيد و اغلب در خانه به فقر دچار بود و هرگز اتفاق نيفتاده که ايشان دو روز پي در پي ناهار و شام تناول کرده باشد.
خداوند چنان صورتي به ايشان عطا فرموده بود که از ماه شب چهارده نيز درخشانتر بود و به هر راهي که ميگذشت، تا دير وقت آن راه از بوي خوش ايشان معطر ميماند و صحابه درک ميکردند که آنحضرت صلى الله عليه وسلم از اين راه عبور فرموده است.
در سن شصت و سه سالگي به روز دوشنبه دوازدهم ربيعالأوّل، آغاز سال يازدهم هجري بعد از چهارده روز بيماري اين جهان را بدرود گفته، در جوار عزت رفيق أعلى ـ جَلَّ مَجْدُهُ ـ سکونت اختيار کرد؛ إنَّا لِلّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ.
آخرين وصيتي که به مسلمانان فرمود، اين بود كه: «نماز را حفظ بفرماييد و با کنيزان و غلامان خوشرفتار باشيد.»
در حجرهي حضرت عايشه رضي الله عنها وفات کرد و همانجا دفن گرديد. مرقد ايشان زيارتگاه مسلمين جهان است.
صَلَوَاتُ اللّٰهِ وَسَلاَمُهُ عَلَيۡهِ وَعَلَىٰ آلِهِ وَصَحۡبِهِ أَجۡمَعِيۡنَ.
_________________________
[۱] [البته قول صحيح اين است كه ايشان شش ساله بود که مادرش را در ابواء ـ محلي ميان مکه و مدينه ـ از دست داد. (نگا: السيرة النبوية لابن هشام: ۱/۱۷۷؛ البداية و النهاية: ۳/۶۳)]
[۲] نسبت به خوش نصيبي حضرت حليمه سعديه رضي الله عنها چه ميتوان گفت؛ او را خداوند تا زمان نبوت زنده گذاشت و به آنحضرت صلى الله عليه وسلم ايمان آورد و در مقام جعرّانه که آنحضرت صلى الله عليه وسلم مالِ غنيمت تقسيم ميکرد، آمده ملاقات کرد. آنحضرت صلى الله عليه وسلم نسبت به او خيلي احترام قايل شد و شش هزار اسير جنگ حنين چون از قبيلهي حليمه بودند، از قيد اسارت آزاد شدند. (مؤلف)
سيرت خلفاي راشدين/ ترجمه مولانا حسين پور