پيامبر اسرار بعضي عبادات را بيان فرموده است
باز پيامبر صلى الله عليه وسلم فلسفه و اسرار تعيين اوقات را در بعضي مواضع، بيان فرموده است؛ چنانكه:
[۱] دربارهي چهار ركعت قبل از ظهر فرموده است: «إِنَّهَا سَاعَةٌ تُفْتَحُ فِيهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَأُحِبُّ أَنْ يَصْعَدَ لِى فِيهَا عَمَلٌ صَالِحٌ» [ترمذي: ۴۷۸]؛ «آن وقتي است كه درهاي آسمان باز ميگردند؛ پس دوست دارم كه در آن وقت عمل صالحي از من بالا برود.»
[۲] و نيز از رسول الله صلى الله عليه وسلم دربارهي روزهي عاشورا مروي است كه سبب مشروعيتش نجات حضرت موسي عليه السّلام و قوم او در اين روز از فرعون بود و سبب مشروعيتش در ميان ما پيروي از سنت حضرت موسي عليه السّلام است. [نگا. بخاري: ۲۰۰۴؛ مسلم: ۱۱۳۰]
همچنين پيامبر صلى الله عليه وسلم اسباب و علل بعضي احكام را نيز بيان فرموده است؛ چنانكه:
[۱] دربارهي كسي كه از خواب بيدار ميشود، فرمود: «لَا يَدْرِي أَيْنَ بَاتَتْ يَدُهُ» [بخاري: ۱۶۲؛ مسلم: ۲۷۸]؛ «نميداند كه شب دستش در كجا بوده است.» (يعني احتمال نجس بودنش هست. (مترجم))
[۲] و دربارهي افشاندن بيني فرمود: «فَإِنَّ الشَّيْطَانَ يَبِيتُ عَلَىٰ خَيْشُومِهِ» [بخاري: ۳۲۹۵؛ مسلم: ۲۳۸]؛ «به تحقيق كه شيطان در بينياش ميخوابد.»
[۳] و دربارهي شكستن وضو به وسيلهي خواب فرمود: «فَإِنَّهُ إِذَا اضْطَجَعَ اسْتَرْخَتْ مَفَاصِلُهُ» [أبوداود: ۲۰۲؛ ترمذي: ۷۷]؛ «وقتي كه او ميخوابد، مفاصلش از هم جدا ميشوند.»
[۴] و دربارهي رمي جمار فرموده است: «إِنَّهُ لِإِقامَةِ ذِكرِ اللّه» [أبوداود: ۱۸۸۸؛ ترمذي: ۹۰۲]؛ «اين به خاطر اقامه نمودن ذكر الله است.»
[۵] و دربارهي حكمت اجازهي قبل از ورود فرمود: «إِنَّمَا جُعِلَ الاِسْتِئْذَانُ مِنْ أَجْلِ الْبَصَرِ» [بخاري: ۶۲۴۱]؛ «به تحقيق كه اجازهگرفتن به خاطر تماشا نكردن قرار داده شده است.»
[۶] و دربارهي پس خوردهي گربه فرمود: «إِنَّهَا لَيْسَتْ بِنَجَسٍ، إِنَّمَا هِىَ مِنَ الطَّوَّافِينَ عَلَيْكُمْ أَوِ الطَّوَّافَاتِ» [أبوداود: ۷۵]؛ «آن نجس نيست؛ زيرا به نزد شما زياد رفت و آمد دارد.»
و در بعضي مواضع چنين بيان فرموده كه حكمت در آنها:
[۱] يا دفع فساد است؛ مانند نهي از عمل جنسي در ايام شير خوارگي تا به بچه ضرري نرسد. [نگا. مسلم: ۱۴۴۲]
[۲] يا نهي از كاري بهخاطر مخالفت با كفار؛ چنانكه دربارهي نهي از نماز به هنگام طلوع خورشيد ميفرمايد: «فَإِنَّهَا تَطْلُعُ بَيْنَ قَرْنَيِ الشَّيْطَانِ وَحِينَئِذٍ يَسْجُدُ لَهَا الْكُفَّارُ» [أبوداود: ۱۲۷۷]؛ «خورشيد بر سر دو شاخ شيطان طلوع ميكند و در اين هنگام كفار بهآن سجده ميكنند، يعني شيطان آنان را وادار كرده كه بهخورشيد سجده كنند.»
[۳] يا براي مسدودكردن باب خرافات؛ چنانكه حضرت فاروق اعظم بهكسي كه ميخواست نماز نفل را بلا فصل متصل با نماز فرض بخواند، گفت: «بِهٰذا هَلَكَ مَنْ قَبْلَكُمْ» فَقَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم: «أَصَابَ اللهُ بِكَ يَا ابْنَ الْخَطَّابِ!» [أبوداود: ۱۰۰۷]؛ «امتهاي گذشته اينگونه هلاك شدند.» پيامبر صلى الله عليه وسلم در تأييد وي فرمود: «خداوند تو را بر صواب قرار داد اي پسر خطاب!.»
[۴] يا به خاطر مشقت؛ چنانكه آن حضرت صلى الله عليه وسلم فرموده است: «أَوَ لِكُلِّكُمْ ثَوْبَانِ» [بخاري: ۳۵۸؛ مسلم: ۵۱۵]؛ «آيا هريكي از شما دو پارچه دارد؟» و چنانكه خداوند ميفرمايد: ﴿عَلِمَ اللهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ﴾ [بقره: ۱۸۷]؛ «خدا دانست كه شما نسبت به خودتان خيانت مينماييد، پس به سوي شما متوجه شد و از شما درگذشت.»
پيامبر اسرار ترغيب و ترهيب را بيان فرموده است
و در بعضي مواضع اسرار ترهيب و ترغيب را بيان كرد و در بسياري از مواضع مشتبه، صحابه به او مراجعه نمودند كه وي شبهات آنان را برطرف نمود و آن را به اصلش برگردانيد:
[۱] ميفرمايد: «صَلاَةُ الرَّجُلِ فِى جَمَاعَةٍ تَزِيدُ عَلَىٰ صَلاَتِهِ فِى بَيْتِهِ وَصَلاَتِهِ فِى سُوقِهِ خَمْسًا وَعِشْرِينَ دَرَجَةً؛ وَذٰلِكَ أَنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا تَوَضَّأَ فَأَحْسَنَ الْوُضُوءَ ثُمَّ أَتَى الْمَسْجِدَ لَا يُرِيدُ إِلَّا الصَّلاَةَ….» الحديث [بخاري: ۲۱۱۹؛ مسلم: ۶۴۹]؛ «نمازخواندن مردم با جماعت از نمازخواندن در خانه و بازار بيست و پنج برابر بيشتر ثواب دارد، و اين بدان خاطر است كه وقتي يكي با خوبي وضو ميگيرد سپس فقط به خاطر نماز به سوي مسجد ميآيد….»
[۲] و فرمود: «فِى بُضْعِ أَحَدِكُمْ صَدَقَةٌ.» قَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ أَيَأْتِى أَحَدُنَا شَهْوَتَهُ وَيَكُونُ لَهُ فِيهَا أَجْرٌ؟ قَالَ: «أَرَأَيْتُمْ لَوْ وَضَعَهَا فِى حَرَامٍ أَكَانَ عَلَيْهِ فِيهَا وِزْرٌ؟ فَكَذٰلِكَ إِذَا وَضَعَهَا فِى الْحَلاَلِ كَانَ لَهُ أَجْرٌ» [مسلم: ۱۰۰۶]؛ «انجام عمل جنسي شما با همسرانتان صدقهاي به حساب ميآيد.» پرسيدند: يا رسول الله! در اين كه يكي از ما خواهش شهواني خود را به جا ميآورد، هم اجري وجود دارد؟ فرمود: «بگوييد: اگر كسي خواهش خود را در جاي حرامي برآورد، آيا گناهي ندارد؟! لذا برآوردن آن در جاي حلال نيز پاداش دارد.»
[۳] و فرمود: «إِذَا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ فِي النَّارِ.» قَالُوا: هٰذَا الْقَاتِلُ فَمَا بَالُ الْمَقْتُولِ؟ قَالَ: «إِنَّهُ كَانَ حَرِيصًا عَلَىٰ قَتْلِ صَاحِبِهِ» [بخاري: ۳۱؛ مسلم: ۲۸۸۸]؛ «هرگاه دو مسلمان با شمشير روياروي يكديگر قرار گيرند قاتل و مقتول هر دو جهنمي هستند.» گفتند: در حق قاتل متوجه شديم، اما مقتول چه تقصيري دارد؟ فرمود: «او نيز خواهان كشتن شخص مقابل بود.»
و همچنين فلسفهي احكام را در مواضع ديگر ـ كه شمارش آنها مشكل است ـ نيز بيان فرموده است.
بعضي از صحابه اسرار بعضي احكام را بيان فرمودهاند
حضرت عبدالله بن عباس رضي الله عنهما فلسفهي مشروعيت غسل روز جمعه را بيان فرمود و زيد بن ثابت رضي الله عنه علت ممانعت از فروختن ميوه قبل از رسيدنش را بيان داشت و عبدالله بن عمر رضي الله عنهما فلسفهي اكتفا بر استلام دو ركن از بيت الله را بيان نمود. بعد از ايشان تابعين و ائمهي مجتهدين نيز احكام را معلل بالمصالح قرار داده، معاني آنها را درك نمودند و از حكم منصوص علتي مناسب براي دفع ضرر و يا جلب منفعت استخراج نمودهاند؛ چنانكه در كتب و مذاهب آنان با گستردگي وجود دارد.
علماي سلف نيز اسرار بعضي احكام را بيان نمودهاند
سپس زمان امام غزالي، خطابي، ابن عبدالسلام و امثال آنان فرا رسيد ـ خداوند از تلاشهاي آنان قدرداني نمايد ـ آنان نيز مسائل دقيق علمي و تحقيقات شريفي ارائه دادند.
همچنان كه سنت، مشتمل بودن احكام بر حكمتها و مصلحتها را ثابت كرد و اجماع بر آن منعقد گرديد، اين را نيز ثابت كرد كه نزول قضاي إلٰهي به تحريم و ايجاب چيزي در حد خود، علاوه از مصالح مذكور، سبب بزرگي براي اعطاي ثواب فرمانبردار و كيفر نافرمان ميباشد.
لذا واقعه از آن قرار نيست كه برخي پنداشتهاند كه حُسن و قُبح اعمال به اعتبار استحقاق عامل به ثواب و عقاب، عقلي ميباشند و وظيفهي شرع فقط اين است كه از خواص اعمال همانطور كه هستند، خبر بدهد، نه اين كه ايجاب و تحريمي در آنها پديد بياورد؛ همانند پزشكي كه خاصيت و ويژگيهاي داروها و انواع مرض را بيان ميكند.
اين پندار فاسدي است كه سنت آن را به صراحت رد مينمايد.
چگونه اين پندار درست باشد در حالي كه رسول خدا صلى الله عليه وسلم دربارهي قيام رمضان فرمودند: «حَتَّىٰ خَشِيتُ أَنْ يُكْتَبَ عَلَيْكُمْ» [بخاري: ۷۲۹۰]؛ «تا اين كه احساس خطر كردم كه بر شما فرض نگردد.»
و نيز فرمود: «إِنَّ أَعْظَمَ الْمُسْلِمِينَ فِى الْمُسْلِمِينَ جُرْمًا مَنْ سَأَلَ عَنْ شَىْءٍ لَمْ يُحَرَّمْ فَحُرِّمَ عَلَى النَّاسِ مِنْ أَجْلِ مَسْأَلَتِهِ» [بخاري: ۷۲۸۹؛ مسلم: ۲۳۵۸]؛ «بزرگترين مسلمان مجرم، كسي است كه نسبت به چيزي سؤالي مطرح كند كه به سبب سؤالش، آن چيز بر مردم حرام گردد.» إليٰ غير ذٰلك من الأحاديث.
گاهي مردم به حكمت شرع پي نميبرند
اگر اين پندار درست ميبود، ميبايستي آن مقيمي كه در حد يك مسافر دچار مشقت ميشود، روزهاش را افطار كند؛ زيرا آن علتي كه مبناي رخصت مسافر براي افطار روزه است، در اينجا نيز متحقق است و مسافري كه در رفاه و آسايش قرار گرفته، اجازه نمييافت كه روزه را افطار نمايد!
ديگر حدودي كه شرع آنها را مقرر كرده است، نيز چنيناند.
سنت اين را هم ثابت نموده است كه جايز نيست كه مردم در امتثال به احكام شرع ـ وقتي كه با روايت صحيح ثابت باشند ـ در انتظار شناخت مصالح آن باشند؛ زيرا عقول بسياري مردم در شناخت خيلي از مصلحتها قاصراند و نيز پيامبر صلى الله عليه وسلم به نزد ما مطمئنتر از عقلهاي ماست.
اين علم از طرف نااهلان مورد بخل قرار گرفته
از اينجاست كه اين علم هميشه از طرف نااهلان مورد بخل قرار گرفته و آن شرايطي كه در تفسير كتاب خدا لازم قرار داده شده، در اينجا نيز لازماند و واردشدن در آن با رأي و بدون استناد به آن آثار و سنن جايز نيست.
مثال كسي كه با نبي صلى الله عليه وسلم مخالفت ورزد
از جملهي آنچه ذكر كرديم، واضح شد كه مثال حق در مكلف گردانيدن به احكام شرع، مانند آقايي است كه غلامانش مريض باشند و او يكي از خواص خويش را بر آنها برگمارد تا آنها را دارويي بدهد. اگر آن غلامان از اين شخص اطاعت نمودند، از آقا اطاعت نمودهاند و آقا از آنان خشنود شده، به آنها پاداش خواهد داد و خودشان هم از مرض نجات خواهند يافت؛ ولي اگر از او پيروي نكردند، گويا از آقا سرپيچي نموده و مورد خشم و غضب او قرار ميگيرند و آنها را به بدترين شيوه سزا خواهد داد و آنها خودشان نيز به سبب همين مرض از بين خواهند رفت.
لذا پيامبر اكرم صلى الله عليه وسلم در اين باره به روايت از ملائكه ميفرمايد: «مَثَلُهُ كَمَثَلِ رَجُلٍ بَنَىٰ دَارًا وَجَعَلَ فِيهَا مَأْدُبَةً وَبَعَثَ دَاعِيًا فَمَنْ أَجَابَ الدَّاعِيَ دَخَلَ الدَّارَ وَأَكَلَ مِنْ الْمَأْدُبَةِ وَمَنْ لَمْ يُجِبْ الدَّاعِيَ لَمْ يَدْخُلْ الدَّارَ وَلَمْ يَأْكُلْ مِنْ الْمَأْدُبَةِ» [بخاري: ۷۲۸۱]؛ «مثال پيامبر مانند مردي است كه منزلي ساخت و در آن سفرهاي پهن نمود و به كسي گفت تا مردم را دعوت دهد؛ پس هر كه دعوت او را لبيك گفت، وارد منزل شده و از آن سفره ميخورد و كسي كه دعوت را نپذيرفت، وارد منزل نميشود و از آن سفره نميخورد.»
در جايي ديگر فرموده است: «إِنَّمَا مَثَلِي وَمَثَلُ مَا بَعَثَنِي اللهُ بِهِ كَمَثَلِ رَجُلٍ أَتَىٰ قَوْمًا فَقَالَ: يَا قَوْمِ! إِنِّي رَأَيْتُ الْجَيْشَ بِعَيْنَيَّ وَإِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْعُرْيَانُ فَالنَّجَاءَ! النَّجَاءَ! فَأَطَاعَهُ طَائِفَةٌ مِنْ قَوْمِهِ فَأَدْلَجُوا فَانْطَلَقُوا عَلَىٰ مَهَلِهِمْ فَنَجَوْا وَكَذَّبَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ فَأَصْبَحُوا مَكَانَهُمْ فَصَبَّحَهُمْ الْجَيْشُ فَأَهْلَكَهُمْ وَاجْتَاحَهُمْ» [بخاري: ۷۲۸۲؛ مسلم: ۲۲۸۳]؛ «مثال من و مثال آنچه خداوند مرا به آن مبعوث فرموده است، همانند مردي است كه پيش قومي بيايد و به آنها بگويد: من لشكر دشمن را با چشمان خودم ديدم و من ”نذير عريانم“؛ لذا به فكر نجات خود باشيد. پس قوم به دو دسته تقسيم شدند: يكي به سخن او گوش كرده فرصت، را از دست نداد و از آنجا رفت، لذا نجات يافت؛ اما گروه ديگر كه او را تكذيب كرده و بر جاي خود ماندند، لشكر، اوّل صبح آنها را فرا گرفت و از بين برد.»
نيز آنحضرت صلى الله عليه وسلم به نقل از پروردگارش ميفرمايد: «إِنَّمَا هِيَ أَعْمَالُكُم تُرَدُّ عَلَيْكُمْ» [فيض القدير: ۶/ ۱۷۷]؛ «آنچه بر شما ميآيد، به سبب اعمال شماست.»
از آنچه كه ذكر كرديم كه در اينجا امري بين دو امر است و اينكه هر يكي از اعمال و نزول قضا به ايجاب و تحريم، اثري در استحقاق ثواب و عقاب دارد، ميتوان دلايل متعارضهاي را كه دربارهي اهل جاهليت آمدهاند كه آيا به اعمال زمان جاهليت معذب ميشوند يا خير؟ تطبيق داد.
حجة الله البالغة/ ترجمه مولانا حسين پور