سبب تأليف اين كتاب خوابي بود
بنده، روزي هنگام نماز عصر رو به سوي پروردگار، در حال عبادت بودم كه ناگهان متوجه شدم كه روح مبارك رسول خدا صلى الله عليه وسلم بر من ظاهر گشت و چيزي از بالا مرا احاطه نمود، به خيالم پارچهاي را بر من انداختند و چيزي در قلبم دميده شد و آن اشاره به نوعي از بيان دين بود. در اين حال نوري در قلبم احساس كردم كه داشت به تدريج گسترش مييافت و پس از مدت زماني پروردگارم به من الهام نمود كه آنچه به قلم والا بر من نوشته اين است كه من روزي براي اين كار قيام كنم؛ چرا كه زمين به نور پروردگارش درخشيده و پرتو آن از جانب مغرب منعكس گرديده است و شريعت مصطفوي در اين زمان نورافشان شده و در پيرايهي كامل با دليل و برهان بروز نموده است.
خواب دوم نيز مرا به تأليف وادار نمود
باري ديگر نيز در مكه به خواب ديدم كه امامان هُمام، حسن و حسين رضي الله عنهما قلمي به من داده، فرمودند: اين قلم جد امجد ما رسول خدا صلى الله عليه وسلم است. از دير وقت به خود ميگفتم كه در اين علم رسالهاي ترتيب دهم كه براي مبتديان بصيرتي و براي منتهيان يادآورياي باشد و نسبت به آن شهرنشين و بياباني برابر باشند و در هر مجلس و محفل دست به دست گردد.
مانع نوشتن
اما نبودن علماي منصف و مطمئن در اطرافم كه در مسائل دقيق و دشوار به آنان مراجعه نمايم و نيز عدم دستيابي به مراتب كامل در علوم منقول، آنچنان كه علماي قرون مورد قبول بر آن بودند، و همچنين وجودم در زماني كه آكنده از جهل و تعصب و پيروي از هوي بود و هر كس در مقابل ديگران به آراي ردي خود خوشبين بود و نيز معاصرت و همدوره بودن، خود براي دشمني و تفاخر اقران، اصلي اساسي است كه هر كس دست به تأليف و تصنيف زند، مورد نقد قرار ميگيرد، همهي اينها مرا از اين اقدام باز ميداشت.
دوستي صميمي مرا به اين كار وادار ميكرد
من در اين باره بسيار متردد بودم كه گامي به جلو رفته و با گام ديگر به عقب برميگشتم تا اينكه يكي از برادران بزرگوار و از مكرمترين دوستان به نام محمد، معروف به عاشق ـ كه خداوند او را از هر گزندي در حفظ خود قرار دهد ـ به ارزش اين علم و فضايل آن پي برد و به او الهام گرديد كه سعادت بدون بررسي از مسايل ريز و بزرگ آن نميتواند به پايه اتمام برسد و نيز متوجه شد كه رسيدن به آن به جز بعد از مجاهده با شكوك و شبهات و تحمل اختلافات و تناقضات ميسر نميشود و غوطهخوردن در آن مگر به كوشش مردي كه نخستين در زننده باشد، به تكميل نميرسد كه هرگاه مشكلات گريزان به او روي بياورند، لبيك بگويد.
لذا در اين رابطه به سير و سياحت شهرها پرداخت و نسبت به كه پندار خوبي داشت، با او به بحث و بررسي پرداخت و نقاط قوت و ضعف آنان را بررسي نمود و با هر كه صحبت كرد، او را مرد اين ميدان نيافت، لذا دست به دامن من آويخت و مرا تحت فشار قرار داد و گريبانم را گرفت و باز داشت و من هر عذري كه ميآوردم، با خواندن حديث الجام مرا خاموش ميكرد، تا اين كه تمام راهها را بر من تنگ نمود و برايم عذري جهت ترك اين كار نماند و به اين يقين رسيدم كه با كار بسيار بزرگي مواجه شدهام و اين همان صورتي است از آنچه كه به من الهام گرديده و در تقدير برايم مقدر گشته و از هر سو به من روي آورده است.
استخاره از خداوند در اين باره
پس رو به درگاه خداوند كرده و استخاره نمودم و از او كمك خواستم و از حول و قوهي خويش بيرون آمده، مانند مرده در دست غسّال قرار گرفتم و به اين كاري كه مرا به سوي آن فرا خوانده، شروع كردم و به زاري از خداوند خواستم تا قلبم را از لهو و لعب باز دارد و حقايق اشياء را عيناً به من نشان دهد و قلبم را استوار و زبانم را گويا گرداند و در آنچه كه ميگويم، در پناه خود نگه دارد و در هر حالي به راستگويي موفق گرداند و در ابراز آنچه كه در قلب و فكرم ميگذرد، ياريم دهد؛ يقيناً او نزديك و دعاپذير است.
به اين كار در حالي اقدام نمودم كه در مجلس بيان، خاموش و در ميدان مسابقه، لنگان و بضاعتم اندك و شديداً به كمك خداوند نيازمندم؛ زيرا قلبم چنان مشغول است كه لحظهاي فرصت ندارم و برايم ميسر نيست تا آنچه را كه ميشنوم، حفظ كنم تا در موقع نياز براي رجوع كنندگان بيان نمايم و جز اين نيست كه من به خودي خودم تنهايم؛ آماده براي قبر، فرزند وقتم و شاگرد تقدير و اسيرم بدانچه از طرف خداوند ميآيد و فرصت ميشمارم آنچه را كه خداوند براي زندگي مهيا كرده است. پس هركس كه به اين قانع ميباشد، باشد، و آن كه چيز ديگري ميخواهد، پس اختيارش را دارد كه هر چه ميخواهد انجام دهد.
و چون در اين كتاب اشارهاي رفته است به فلسفهي تكليف و مجازات و اسرار شرائعِ نازل شده به رحمتِ در بر گيرندهي هدايت، به وسيلهي قول خداوندي: ﴿فَلِلّٰهِ الحُجَّةُ البَالِغَةُ﴾ [أنعام: ۱۴۹]، و نيز اين رساله شعبهاي كامل از آن ماهي است كه بَدرهايي از افقش طلوع خواهد كرد، لذا مناسب است كه به «حجة الله البالغة» نامگذاري شود.
حسبي الله، ونعم الوكيل، ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم.
مقدمهي حجة الله البالغة/ ترجمه مولانا حسين پور