♦ باري حضرت معاويه ـ رضي الله عنه ـ در عهد خلافت خود از ضرار صدايي ـ رحمه الله ـ که يکي از ياران حضرت علي ـ رضي الله عنه ـ بود، درخواست کرد که: اي ضرار! چيزي از اوصاف حضرت علي ـ رضي الله عنه ـ برايم بيان کن.
او اوّلاً معذرت خواست، اما بعداً گفت: اي اميرالمؤمنين! بشنو:
«به خدا قسم! حضرت علي مرتضى بسيار نيرومند بود.
سخنانش فيصله کننده بود و به انصاف حکم ميداد.
علم از اطراف و جوانب او روان بود. حکمت از گِرد او ميچکيد.
از دنيا و تر و تازگي آن وحشت داشت و به تاريکي شب و وحشتهاي آن انس ميگرفت.
بسيار گريه ميکرد و خيلي در انديشه فرو ميرفت. لباس ارزان قيمت را ميپسنديد و همان غذا مرغوب طبيعتش بود که ادنى باشد.
به خدا قسم! همچون ما فردي عادي بود. هر گاه ما سؤال ميکرديم، جواب ميداد.
با وجودي که ما مقرب او بوديم، از هيبت او نميتوانستيم با وي صحبت کنيم.
او هميشه اهل دين را تعظيم ميکرد و مساکين را کنار خود مينشاند.
هيچ نيرومندي با تکيه بر قدرت خود نميتوانست از او اميد سوء استفاده را داشته باشد و هرگز فرد ضعيفي از انصاف او مأيوس نميگشت.
به خدا قسم! من گاه گاه او را ميديدم که در آخر شب ريش مبارک خود را ميگرفت و به مثل مارگزيدهاي بيقرار ميشد و با آواز دردناک ميگريست و ميفرمود: اي دنيا! ديگري را فريب بده؛ تو چرا پيش من ميآيي و [مرا] تشويق ميکني؟ اين امر از من بعيد است؛ من تو را سه طلاق باين دادم که در آن هيچ حق رجوعي ندارم. عمر تو کوتاه و قدر و منزلتت ناچيز است. آه! که توشهي راه کم، و سفري دور و دراز [در پيش] و جاده وحشتناک است.»
حضرت معاويه ـ رضي الله عنه ـ به گريه در آمد و گفت: خدا رحمت کند بر ابوالحسن! به خدا قسم! همين طور بود.
بعد از اين حضرت معاويه ـ رضي الله عنه ـ از ضرار پرسيد: تو از شهادت حضرت علي ـ رضي الله عنه ـ چه قدر رنجيده شدي؟
او گفت: مانند مادري که تک فرزند او را در دامنش ذبح کنند! [الاستيعاب: ۳/ ۴۴؛ صفة الصفوة: ۱/ ۱۲۴، ۱۲۳]
♦ در دوران جنگ [صفين] حکومت کوچکي از مسيحيان که در توابع روم باقي مانده بود، وقتي ديدند مسلمانان دو گروه شده و با يکديگر جنگ ميکنند، فرصت را مناسب يافتند تا مدينه را تصرف کنند؛ چنانکه شروع به آمادهگيري کردند. وقتي خبر به حضرت معاويه ـ رضي الله عنه ـ رسيد، فوراً نامهاي [بدين مضمون] فرستاد:
«اي سگ روم! تو از جنگ داخلي ما نميتواني سوء استفاده کني؛ هر گاه تو به جانب مدينه رو نمايي، به خدا قسم! اوّلين سربازي كه از لشکر علي ـ رضي الله عنه ـ براي سرکوبي تو بيرون ميآيد، اسمش معاويه بن ابيسفيان خواهد بود.»
با رسيدن اين نامه، همت آن مسيحي پست شد. [تاريخ طبري؛ البداية والنهاية: ۸/ ۱۷۳]
سيرت خلفاي راشدين/ ترجمه مولانا حسين پور