از حضرت عبدالله بن عمر رضی الله عنه روایت شده است که باری رسول الله صلى الله علیه وسلم فرمود: «در میان درختان درختی وجود دارد که برگهایش در موسم خزان نمیریزند و آن مانند مؤمن است، بگویید: کدام درخت است؟» عبدالله میگوید: مردم به درختان جنگل فکر کردند، در دلم آمد که آن درخت خرماست، اما شرم کردم که در جلوی بزرگان لب بگشایم، سپس صحابه گفتند: یا رسول الله! خود شما بفرمایید که آن چه درختی است؟ آنحضرت صلى الله علیه وسلم فرمود: «آن درخت خرماست.» (صحیح بخاری: ٦۲)
در این حدیث، مسلمان به درخت خرما تشبیه داده شده است که آن چندین وجه دارد:
۱- تشبیه در استقامت؛ همچنانکه مسلمان همراه با قد و قامت، در اخلاق و عادات خوب و اعمال دیگر زندگی، مستقیم است، همچنین درخت خرما ضمن مستقیم القامة بودن، مستقیم الأحوال هم هست و ثمره آن به هر دو صورت نارس و رسیده، کارآمد و نافع است. برگهایش مفید و تنهاش نیز کارایی دارد و به صورت دوا و غذا مورد استفاده قرار میگیرد.
۲- همانطور که مسلمان میتواند هم در زندگی و هم بعد از مرگ سرچشمهی خیر باشد، همچنین درخت خرما نیز در حالت حیات و پس از خکشیدن مورد استفاده قرار میگیرد.
۳- همچنانکه اگر سر انسان بریده شود، میمیرد، اگر سر درخت خرما را قطع کنند، آن نیز میمیرد. اما این وجه تشبیه در میان مؤمن و کافر مشترک است.
٤- ریشههای درخت خرما عمیق و مضبوطاند؛ همچنانکه ایمان در قلب مؤمن ریشههای مستحکمی را میدواند.
٥- نخل در طول سال سرسبز و شاداب است، ثمرهاش شیرین، خوشرنگ و لذیذ است؛ همچنین مسلمانِ کامل از هر نظر بعد از برخورد و ملاحظه، پسندیده و محبوب میباشد. (عمدة القاری: ۱/ ۳۹٤)
٦- امام العصر فرمود: یکی از وجوهات تشبیه، عدم مضرت است، همچنانکه همهی اجزای درخت خرما فقط نافع و مفید و بیضرراند، مسلمان نیز باید چنین باشد که از او به جز رویه سالم و نفعرسانی، ضرر و آزاری بیرون نتراود؛ «المُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ المُسْلِمُونَ مِن لِسَانِهِ وَیدِهِ.»
۷- از وجوهات تشبیه فوق معلوم گردید که مقامِ مؤمنِ کامل بسیار بالاست و مانند نخل، همیشه مستقیم الأحوال و نفعرسان عموم است و در شأنِ کشش باطنی و بیضرری، ممتاز است.
ظاهر است که همهی این اوصاف بر اثر پیروی و اقتدا به اسوه حسنه نبی الأنبیاء صلى الله علیه وسلم به دست میآید. هدف از تشبیه درخت خرما به مؤمن این است که انسان باید اخلاق و کردار خوب داشته باشد و از بدی و ضرررسانی پرهیز کند.
أنوارالباري/ ترجمه مولانا حسين پور