بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيْمِ
به نام خداوند بسيار بخشايندهي بسيار مهربان
الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ٭ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ٭ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ٭ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ٭ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ٭ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ ٭ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ.
همهي ستايشها براي خداست كه پروردگار جهانيان است • خداي بخشايشگر بسيار مهربان • مالك روز جزا • فقط تو را ميپرستيم و فقط از تو ياري ميخواهيم • ما را به راه راست هدايت فرما • راه كسانيكه بر آنها انعام فرمودي • نه بر آنان كه خشم گرفتي و نه آنان كه گمراه شدند.
خلاصهي تفسير
به نام خداوند بسيار بخشايندهي بسيار مهربان. «الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»؛ تمام حمد و ستايش شايستهي خدايي است كه مربي عالميان است (منظور از عالميان، انواع مخلوق از اجناس گوناگون است كه هر كدام عالَمي جداگانه، مانند عالم ملائكه، عالم انسان و عالم جن دارد). «الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ»؛ بسيار بخشاينده و بينهايت رحم كننده است. «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»؛ دارندهي روز جزا است (مراد، روز قيامت است كه در آن هر شخص كيفر و پاداش اعمال خود را دريافت ميكند). «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»؛ فقط تو را ميپرستيم و فقط از تو ياري ميخواهيم. «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»؛ راه راست (راه دين) را به ما بنما. «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»؛ راه كساني را كه بر آنان (دين را) انعام فرمودي. «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ»؛ نه راه كساني كه خشمت بر آنان نازل گشته و نه كساني كه از راه گم گشتهاند (رها كردن راه هدايت دو گونه است: يكي اينكه فرد در مسائل آن تحقيق كامل به عمل نياورد، مراد از ضالّين، اين گروه ميباشند. دوم آنكه با وجود تحقيق كامل و شناخت لازم به دستورات آن عمل نكند، منظور از مغضوب عليهم ايشاناند؛ زيرا افرادي كه حقايق را ميدانند و ميبينند و سپس با آنها مخالفت ميورزند، سبب ناراحتي بيشتر ميگردند).
معارف و مسائل
مضامين سورهي فاتحه
سورهي فاتحه مشتمل بر هفت آيه است؛ سه آيهي اوّل، حمد و ثناي خداست و سه آيهي آخر، حاوي دعا و خواستهي انسان است كه پروردگار، با مهرباني خود شخصاً به انسان آموخته است. يك آيهي باقيمانده كه در ميان اين دو قسمت وجود دارد، داراي نقش مشترك ميباشد؛ يعني از يك سو حاوي حمد و ثنا و از سوي ديگر در برگيرندهي دعا و خواسته است. در صحيح مسلم از حضرت ابوهريره روايت شده است كه پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود: حق تعالى ميفرمايد: «نماز (يعني سورهي فاتحه) بين من و بندهام تقسيم شده؛ نيمي از آن متعلق به من و نيمي ديگر به بندهام تعلق دارد و هر چه بخواهد به او خواهم داد.» سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه وسلم فرموده است: هرگاه بندهاي «الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» بگويد، خدا ميفرمايد: بندهام مرا حمد كرد و وقتي كه «الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» بگويد، خدا ميفرمايد: بندهام مرا ثنا و ستايش نمود و زماني كه «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» بگويد، خدا ميفرمايد: بندهام عظمت و بزرگي مرا بيان كرد؛ هنگامي كه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» بگويد، خدا ميفرمايد: اين آيه بين من و بندهام مشترك است؛ زيرا در آن از يك جهت حمد و ثناي من و از جهتي دعا و خواسته بندهام وجود دارد نيز حق تعالى ميفرمايد: آنچه بندهام بخواهد به او خواهم داد و زماني كه «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» را تا آخر سوره بگويد، خدا ميفرمايد: همهي اين نعمتها به بندهام تعلق دارد و هر چه بخواهد به او عطا خواهد شد. (تفسير مظهري؛ صحيح مسلم: ۳۹۵)
«الحَمْدُ لِلّٰهِ»؛ يعني: «همهي ثناها شايستهي خداست.» در هر جاي جهان براي هر چيزي كه ستايشي بيان شود، در حقيقت آن ستايش براي خداست. در اين جهان پهناور، هزاران منظرهي شگفتانگيز و ميليونها پديدهي دلفريب و ميلياردها چيز مفيد، توجه انسان را به خود جلب ميكند و او را به توصيف خود بر ميانگيزد، اما اندكي تعمُّق به ما نشان ميدهد كه در وراي اين ظواهر، تنها دست قدرتمند نقّاش ازل و ابد است كه اين همه زيبايي را به نمايش گذاشته است. در جهان هر جا كه بخواهند چيزي را توصيف كنند، ظاهراً چگونگي تصوير و نقش و نگار آن مورد وصف قرار ميگيرد، در حالي كه اين توصيفها بايد از مصور و صانع آن باشد؛ به قول سعدي:
گـر ديگـران به منـظـر زيبـا نظـر كنند /٭/ ما را نظر به قدرت پروردگار اوست
اين جمله، دروازهي يك حقيقت را به روي انساني كه در امواج تكثرگرايي [پلوراليسم] گرفتار شده، باز مينمايد و به او نشان ميدهد كه همهي اين كثرتگراييها به يك وحدت واقعي منتهي ميگردد و همانا خداوند قادر مطلقي وجود دارد كه همهي ستايشها سزاوار ذات او است. بنابراين، تعريف و توصيف موجودات ديگر ـ كه همه مخلوقاند ـ بيانگر كوته فكري و عدم بصيرت انسان است.
حمد را با تو نسبتي است درست /٭/ بـر در هـر كـه رفـت بر در توست
پس روشن شد كه در كل نظام هستي تنها يك ذات وجود دارد كه سزاوار حمد و ستايش است و هم اوست كه مستحق عبادت ميباشد.
از مطالب گذشته درمي يابيم كه «الحَمْدُ لِلّٰهِ» به طور معجزهآسا از جهتي پايه و اساس خلق پرستي را ريشهكن مينمايد و از جهت ديگر به توحيد و يكتاپرستي توصيه ميكند. با اندكي تأمل در اين جملهي كوتاهِ آغازينِ قرآن مجيد، در مييابيم كه در آن ابتدا حمد و ثناي حق تعالى بيان شده، سپس فكر و انديشهي انسان كه گرفتار زيباييها و وابستگيهاي گوناگون است، به سوي يك حقيقت والا سوق داده شده و اين گونه ريشهي خلق پرستي را در اوّل از بيخ و بن بركنده و با بيان اعجازآميز خود نقش اوّلين ركن ايمان؛ يعني توحيد را به گونهاي بيان فرموده كه چون نيك بنگريم، آنچه ادعا شده، همان نيز عين دليل است؛ «فَتَبَارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الخَالِقِيْنَ».
پس از اين جملهي كوتاهِ مقدماتي، نخستين صفتي كه براي خدا ذكر شده جملهي «رَبِّ الْعَالَمِيْنَ» است كه تشريح آن در ذيل بيان ميشود: واژهي «رَبّ» در لغت به معني تربيت كننده و پرورش دهنده آمده است؛ تربيت عبارت است از فراهم كردن زمينهها براي به فعليّت رساندن و شكوفا نمودن استعدادهاي انسان در جهت مطلوب تا جايي كه به كمال مورد نظر دست يابد. اين صفت، مختص ذات خداوند است كه بدون اضافت، اطلاق آن بر هيچ مخلوقي جايز نميباشد؛ زيرا هر مخلوقي خود نيازمند تربيت است و نميتواند ديگري را تربيت كند.
«الْعَالَمِيْنَ» جمع عالِم است كه در آن تمام موجودات هستي اعم از انسان، حيوان، نبات و جماد و ساير پديدهها؛ چون آفتاب، ماه، ستارگان، باد، باران، فرشتگان و جنيان قرار دارند كه به علت اختلاف در كميت و كيفيت آنها براي هر كدام عالمي متصور شده است. پس «رَبِّ الْعَالَمِيْنَ»؛ يعني خداوند متعال، تربيت كنندهي تمام موجودات گوناگون نظام هستي است و بعيد نيست كه اين جهان و منظومهي شمسي روي هم رفته يك عالم باشد و ميلياردها عالم ديگر خارج از عالم دنيا در فضاي لايتناهي وجود داشته باشد.
امام رازي در تفسير كبير چنين اظهار نظر ميكند: به دلايل عقلي وجود يك فضاي لامتناهي خارج از اين عالم عيني ميتواند قابل اثبات باشد؛ زيرا خدا بر انجام هر كاري قادر است و ميتواند در فضاي لايتناهي ميلياردها عالم گوناگون همانند عالم دنيا بيافريند. از حضرت ابوسعيد خدري روايت شده است كه فرمود: چهل هزار عالم وجود دارد كه اين جهان يك عالم از آنها است.
همچنين از امام تفسير حضرت مقاتل نقل شده است كه فرمود: هشتاد هزار عالم وجود دارد. (قرطبي)
امام رازي در پاسخ اين اشكال كه در فضا هواي موافق جهت زيست انسان و ساير جانداران وجود ندارد، فرموده است: ضرورتي ندارد كه موجودات عالمهاي ديگر خصوصياتي همانند موجودات اين عالم داشته باشند تا بتوانند در فضا زندگي كنند و چرا امكان نداشته باشد كه طبيعت موجودات عالمهاي ديگر خلاف طبيعت موجودات اين عالم باشد؟
اين مطلب را فيلسوف اسلام امام رازي حدود ۷۷۰ سال قبل؛ يعني زماني كه هنوز وسايل سير و سياحت در هوا ساخته نشده بود، اعلام داشته است. در واقع اطلاعاتي را كه فضانوردان امروز؛ يعني قرن اتم و فضا در اختيار ما قرار دادهاند، چيزي بيشتر از همان آگاهيها نيست؛ زيرا ميگويند: خلأ خارج از موجودات عالم حد و نهايتي ندارد و موجودات اين خلأ نيز تاكنون براي بشر ناشناخته مانده است. متخصصان علوم طبيعي در مقايسهاي كه بين نزديكترين سيّارهها به زمين (ماه و مريخ) كردهاند به اين نتيجه رسيدهاند كه اگر انسان بخواهد در آن سيّارهها زندگي كند، لازم نيست طبيعت و مزاج افراد اين جهان را داشته باشد؛ زيرا با حدس قريب به يقين طبيعت و شرايط آنان با اينها اختلاف خواهد داشت؛ لذا قياس يكي بر ديگري قياس مع الفارق خواهد بود.
در اينجا براي تاييد نظريات امام رازي به اطلاعات جديد جان كلين فضانورد آمريكايي كه اخيراً از سفر فضا برگشته و مقالهاي منتشر كرده اشاره ميكنم. او در آن مقاله سال را به سال نوري نام گذاري نموده و مقياس پيمايشي براي يك مسافت و مدت طولاني مقرر كرده است و به وسيلهي آن تا حد وسعت فكرش خلأ را اندازهگيري كرده، چنين اعتراف نموده است كه نميتوان گفت وسعت خلأ چه قدر و تا كجا است. اگر با توجه به اين جمله كوتاه قرآن با چشم بصيرت به تمام عالم و موجودات بنگريد، خواهيد ديد كه خداوند براي تربيت عالم چه نظم خاص و شگفتانگيزي به وجود آورده است به طوري كه از كوچكترين ذرهي عالم گرفته تا بزرگترين كهكشانها همه و همه از اين نظم پيروي ميكنند و هر كدام تحت حكمت بالغهي حكيم مطلق مشغول انجام وظيفه خود ميباشند. اگر به چگونگي به وجود آمدن لقمهاي كه به انسان ميرسد، بينديشيم، خواهيم ديد كه نيروهاي زيادي در تهيهي آن نقش داشته و پس از چندين ماه آن را فراهم كردهاند تا به ما رسيده است. تمام اين انتظامات براي اين است كه بشر فكر خود را به كار اندازد و بداند كه حق تعالى همهي كاينات را ـ از آسمان گرفته تا زمين ـ به خدمت او گمارده است.
پس آن ذاتي كه تمام عالم را به خدمت او در آورده از او انتظاراتي دارد كه وظيفه و تعهد خود را در قبال خدا به نحو شايسته انجام دهد؛ زيرا انسان نيز براي هدف خاصي آفريده شده است.
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند /٭/ تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري
اين همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار /٭/ شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبري
قرآن حكيم هدف و غايت آفرينش انسان را چنين توضيح ميدهد: «وَمَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونَ» [ذاريات: ۵۶]؛ يعني: «من، جن و انس را جز پرستش خود براي كار ديگري نيافريدهام.»
از توضيح فوق نتيجه ميگيريم كه جملهي «رَبِّ الْعَالَمِيْنَ» از جهتي دليل جملهي قبلي كه «الحَمْدُ لِلّٰهِ» است، به شمار ميرود؛ زيرا هنگامي كه مسؤول تربيت و پرورش تمام موجودات تنها يك ذات است، پس مستحق واقعي حمد و ستايش نيز همان ذات يگانه خواهد بود. بدين جهت در نخستين آيه «الحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ العَالَمِيْنَ» ضمن حمد و ثنا، اوّلين ركن ايمان؛ يعني توحيد حق تعالى به نحو مؤثري بيان شده است.
در آيهي دوم صفت رحمت خداوند با لفظ ”رحمان“ و ”رحيم“ ذكر شده كه هر دو كلمه، صيغهي مبالغه هستند كه در آنها وسعت، كثرت و كمال رحمت خداوند بيان شده است. منظور از ذكر اين صفت، شايد اشاره به اين واقعيت باشد كه خداوند متعال مسؤوليت تربيت و پرورش تمام كاينات را آزادانه و بدون هيچ گونه ضرورت و اجبار به عهده گرفته كه اينها همه مقتضاي صفت رحمت اوست. اگر همهي كاينات از بين برود، ضرري متوجه خدا نخواهد شد و همچنين اگر بر جاي ماند، باري بر دوش او نخواهد بود.
نه تـنـهـا بُـدي چون كه خلقت نـبـود /٭/ نه چون كرده شد بر تو زحمت فزود
• معارف القرآن/ ترجمه مولانا حسين پور