شیخ الحدیث مولانا محمّد یوسف حسین پور خطبههای این هفتهی نماز جمعهی گُشت (دوم رمضان ۱۴۳۶) را با تلاوت آیهی ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ [البقره: ۱۸۳]، آغاز نمود و ابتدا ماه مبارک رمضان را به مسلمانان تبریک گفت و برای مردم آرزوی موفقیت نمود که بتوانند به خوبی از این ماه بهرهبرداری کنند؛ وی همچنین ضمن یادبود از کسانی که از رمضان گذشته تا این رمضان فوت کردهاند، برای آنان دعای مغفرت نمود و افزود: هیچ کسی از ما این سعادت رسیدن به رمضان را شانس خودش نداند، بلکه این لطف و احسان الله تعالى است که ما را بدینجا رسانید.
مشروح سخنان ایشان به قرار ذیل است:
این ماه مبارک همان ماهی است که الله تعالى آن را از ابتدای خلق بشریت جهت راهنمایی انسانها که به طرف کار نیک متوجه شده و از کار بد دست بکشند، تخصیص داده و خداوند دستورات و برنامههای خویش را در این ماه به پیامبران ابلاغ کرده و صحیفهها را که در آنها برنامهی راهنمایی انسانها نوشته شده، همه را در ماه رمضان بر انبیاء علیهم الصلاه والسلام نازل کرده است. قرآن مجید که در میان ما و شما قرار دارد، الله تعالى آن را نیز در همین ماه از لوح محفوظ بر جناب محمّد صلى الله علیه وسلم پیام کرده و به صورت مجموعی از لوح محفوظ برداشته شد و تا بیت المعمور آورده شد، که الله تعالى در این باره میفرماید: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ﴾ [البقره: ۱۸۵]؛ ماه رمضان چنان ماهی است که در آن قرآن نازل شد. در جای دیگری چنین میفرماید: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ﴾ [القدر: ۱]. در این دو آیه نزول مجموعی قرآن را از لوح محفوظ به بیت المعمور ذکر میفرماید و بعد از آن ترتیبش را چنین داده که حسب نیاز و راهنمایی مردم به جبرئیل علیه السّلام دستور میرسید که قرآن را اندک اندک، آیه آیه بردارد و در دنیا به خدمت نبی اکرم صلى الله علیه وسلم برسد.
هنگامی که حضرت عیسى علیه السّلام از زمین بلند کرده و به آسمانها برده شد، حدود ۵۰۰ سال به ظاهر این دنیا از راهنمایی معنوی مردم محروم قرار گرفت؛ چون بعد از حضرت عیسى در بنی اسرائیل پیامبر دیگری نیامد و حضرت عیسى آخرین پیامبر بنی اسرائیل بود. الله تعالى این نعمت نبوت را بعد از حضرت ابراهیم علیه السّلام به نسل وی اختصاص داد؛ اوّلین ایشان حضرت اسحاق و یعقوب بودند و آخرینشان حضرت عیسى علیهم السّلام، باز در تقدیر إلهی چنین رفته بود که پیامبر آخرالزمان هم از نسل ابراهیم علیه السّلام باشد اما نه از نسل بنی اسرائیل، بلکه از نسل حضرت اسماعیل و باز اینکه بعد از او تا قیامت پیامبر دیگری نیاید و این مختص به حضرت محمّد صلى الله علیه وسلم گردید.
این را نیز در نظر داشته باشیم که آن زمانی که پیامبر صلى الله علیه وسلم به پیامبری رسید، چه زمانی بود؟
قبلاً عرض گردید که از زمان حضرت عیسى علیه السلام تا پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم حدود ۵۷۰ سال گذشته بود و از تعالیم حضرات موسى و عیسى علیهما السّلام فقط اندک چیزی باقی مانده بود و مردم در ادیان این دو بزرگوار دستبردهایی انجام داده و تعالیمشان را به هم زده بودند. بدعات، خرافات، رسوم ناجایز تا به حدی وارد این ادیان شده بود که دین صحیحی باقی نمانده بود. ریشه و اساس اصلی تمام ادیان گذشته توحید بود؛ توحید بدین معناست که فقط بردگی و غلامی آن ذاتی را اختیار کنیم که غیر از او دیگر مالک، مشکلگشا و حاجتروایی وجود ندارد و در عبادت او هیچ کس و هیچ چیز را در هیچ وقت با او شریک قرار ندهیم.
شما شنیدهاید که حضرت ابراهیم علیه السّلام که به لقب ”بت شکن“ معروف است، اصلیتش از عراق و از شهر بابل است و زبان او زبان اشکانی، آشوری یا بابلی بود و عربی نبود؛ عادت اهالی عراق هم که از قدیم الأیام مرکز کل ایران بوده است، احترام به نوروز بود و آن احترامی را که امروزه ما در کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان و… نسبت به نوروز مشاهده میکنیم، از همانجا به جا مانده است. خلاصه اینکه پدر ابراهیم علیه السّلام آزر، از خانوادهی مذهبیای بود که به بُتها اهمیت خاصی میدادند و چون مذهبی بودند، کارشان بتتراشی و بتفروشی بود؛ مردم بتپرست بودند و حاجات و مشکلات خود را از آنها سؤال میکردند؛ گویا آنها را مشکلگشا و حاجتروا میدانستند. الله تعالى وقتی خواست حضرت ابراهیم علیه السّلام را به مقامی پیامبری برساند، درجه به درجه از زمان کودکی عقلش را رشد و نمو داد که زشتی بتپرستی را درک کند. به همین جهت هنگامی که مردم جهت سیزدهبهدر از شهر خارج شدند، وی به شکستن بتها اقدام کرد. بعدها الله تعالى او را به ساختن خانهی کعبه که جلوهگاه توحید باشد، مأموریت داد؛ اما سالها بعد از وفات او و حضرت اسماعیل علیهما السّلام در آنجا هم بتپرستی شروع شد که مردم پیکرهای بزرگانشان را عبادت میکردند که از جمله مجسمههای خود حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما السّلام نیز بودند و حدود ۳۶۰ بت دور و بر کعبه وجود داشت.
این فساد عقیدتی مردم آن زمان بود و از نظر اخلاقی نیز راهزن، دزد، غارتگر، قاتل و بی رحم بودند که متأسفانه امروزه همین کارهای ضد اخلاقی در میان ما مسلمانان هم وجود دارد؛ حال آنکه این عملکرد کفار مکه بود و با مسلمانی منافات دارند.
به هر حال در وقت بعثت نبی اکرم صلى الله علیه وسلم کل دنیا به همین منوال بود؛ از نظر حیا و عفت بر دو گونه بودند؛ یکی غیرت افراطگونهای که دختران معصوم را زنده به گور میکردند و از طرف دیگر بی حیایی چنان رواج یافته بودند که زنان فاحشه بر در خانههایشان پرچم نصب میکردند تا هر کسی که تمایل داشت، بدانجا برود.
اینها کسانی بودند که نسبشان به حضرت ابراهیم علیه السّلام میرسید و پیامبرزاده بودند!
عقل انسانی این قدر پست شده بود که متمدنترین منطقه، حکومت ایران بود اما در اینها هم به جای خداپرستی، آتشپرستی را پیشه کرده بودند؛ که متأسفانه هنوز هم گونهای از آتشپرستی وجود دارد که به جای قسم به نام خدا و قرآن مجید، برخی به نعل (داغ شده) اعتقاد دارند. در هند که آنان نیز خود را متمدن میدانند، تا به امروز گاو پرستیده میشود. بنی اسرائیل حضرات عزیر و عیسى علیهما السّلام را خدا قرار داده بودند.
الله تعالى را بر این حالت انسانی رحم آمد و جناب نبی اکرم صلى الله علیه وسلم را در ماه مبارک رمضان به پیامبری مبعوث فرمود که وی در دنیا انقلابی آورد و تمام دنیای کفر و شرک خوار و زبون گشت؛ انقلاب اسلامی واقعی همین است. اگر انسانها واقعاً پی میبردند که این چه ماه مبارکی است، صرف نظر از برکات و فیوضات نهفتهاش که آنها را غیر از خدا کسی دیگر نمیداند، ظاهراً هم الله تعالى ما را در این ماه از کفر و شرک به توحید و هدایت و از بی عفتی به پاکدامنی آورد.
متأسفانه امروزه نسبت به این ماه بی احترامی دیده میشود، جوانان و نوجوانان در بازارها به خورد و نوش میپردازند؛ گویا با این عملکرد خود علناً اعلام میکنند که ما حکم خدا را زیر پا گذاشتهایم؛ در حالی که اگر کسی مانند زن یا مریض، معذور باشد و اجازهی خوردن هم به او برسد، باز هم اجازه ندارد علنی بخورد و حتى کفار هم در کشورهای اسلامی با وجودی که آزادی مذهبی دارند، اما این اجازه را ندارند که در بازارها علناً جلوی مردم بی احترام رمضان را به جا بیاورند.
امروزه در رمضان، غارتگری، قتل و کشتار از دست مسلمانان دیده میشود که بر این حالت مسلمانی باید گریست.
به هر حال، سخنم این بود که این ماه بسیار گرانقدر و ارزشمندی است که باید قدرش را بدانیم؛ نباید به شعائر اسلامی بی اعتنایی داشته باشیم که سبب حرمان از رحمتهای الهی میشود. خداوند متعال میفرماید: ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ﴾ [الروم: ۴۱]؛ همهی خرابیهای دنیا نتیجهی کردار مردم است. شما به کردار خود نظر بیندازید و مطابق به کردارتان از خدا امید داشته باشید. در حدیث آمده است که اگر شما درست بر احکام الهی عمل میکردید، خداوند به شما شبها باران میداد. اما یک سال است که همه چشم انتظار باران هستیم، اما ابرها میآیند و ما آنها را میبینیم ولی از بارش خبری نیست. الله تعالى میفرماید: ﴿أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آَمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللهِ﴾ [الحدید: ۱۶]؛ آیا هنوز وقت آن نرسیده که از گناهان توبه کنیم. این ماه ماه توبه است. خداوندی که به ما اجازه نداده که در روز رمضان از روزی حلال استفاده کنیم، چگونه اجازهی قتل و کشتار را میدهد؟ کجا به سرقت و ربودن مال مردم اجازه داده است؟ کسانی که در حالت روزه اینگونه اعمال زشت را انجام میدهند، با این کار خود شریعت را به سخره گرفتهاند، زیرا فلسفهی روزه این است که وقتی انسان خود را از حلال دور نگه میدارد، به طریق اولی باید خود را از حرامها دور نگه دارد. مقصد از فرضیت روزه این است: ﴿لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾؛ تا شما پرهیزگار باشید. پرهیزگار کسی است که ترس خدا در دلش بیفتد و از تمام نافرمانیهای الهی باز بیاید.
الله تعالى روزهی ماه مبارک رمضان را بر هر فرد عاقل و بالغ فرض گردانیده است و معذورین را مستنثنا قرار داده است؛ ﴿یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ﴾ [البقره: ۱۸۵]؛ هدف الله تعالى این است که بر شما آسانی بیاورد نه سختی. لذا این ماه ماه نیکوکاری است؛ در حدیث آمده است که وقتی ماه مبارک رمضان شروع میشود، فرشتهای ندا میدهد: یَا بَاغِی الخَیْرِ أَقْبِلْ؛ ای خواهان نیکی جلو بیا، وَیَا بَاغِی الشَّرِّ أَقْصِر؛ ای خواهان بدی، دستت را کوتاه کن. این ماه چنان نیکیها را افزون میکند که پیامبر صلى الله علیه وسلم میفرماید: نفل به اندازهی فرض قبول میشود و یک فرض به اندازهی هفتاد فرض پذیرفته میشود.