﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِيْنُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوٰةِ إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِيْنَ ٭ وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ
فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ ٭ وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ
وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ ٭ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا
إِنَّا لِلّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ٭ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾
[سوره بقره، آيات ۱۵۷ – ۱۵۳]
اي مسلمانان! كمك بگيريد با صبر و نماز، بي شك خداوند با صابران است ٭ و به كساني
كه در راه خدا كشته شدهاند، نگوييد كه مردهاند؛ بلكه آنان زندهاند، اما شما اطلاع نداريد ٭
و ما البته شما را به قدري از ترس و گرسنگي و خسارت در مالها و جانها و ميوهها آزمايش
ميكنيم و به صبر كنندگان مژده بده ٭ كه هرگاه برسد به آنان مصيبتي، ميگويند: ما از آن خداييم
و به سوي او ميرويم ٭ عنايات و مهرباني پروردگار شامل اين گروه است و ايشان هستند بر راه راست.
در اين آيات روش تخفيف حزن را كه صبر و نماز باشد، نشان داده و شرحي از بعضي وقايع خلاف طبع و تشويق به صبر هنگام وقوع آنها را بيان ميفرمايد؛ در اينجا مضمون قتال با كفار را از دو جهت مقدم فرموده است: اوّل به سبب بزرگتر بودن آن كار؛ زيرا كسي كه در برابر مصيبتهاي بزرگتر صبر و شكيبايي دارد، در قبال مصيبتهاي كوچك بهتر صبر خواهد كرد. دوم به خاطر اينكه از لحاظ مناسبت خاص، تقديم اين مضمون شايسته است؛ زيرا اين معامله با معترضين مذكور اتفاق افتاده بود.
خلاصهي تفسير
اي مؤمنان! (نسبت به تخفيف اندوه در طبع) از صبر و نماز كمك بگيريد؛ بي شك حق تعالى (به هر شكل) با صبر كنندگان است (و به درجه أولى با نمازگزاران خواهد بود؛ زيرا نماز بزرگترين عبادت است، پس وقتي كه در صبر چنين وعدهاي هست، نماز كه بالاتر از آن است، به درجهي أولى شامل اين بشارت خواهد شد). و نسبت به كساني كه در راه خدا (به خاطر دين) كشته ميشوند (آنان چنان فضيلتي دارند كه در حق آنان) چنين هم نگوييد كه آنان (مانند مردگان معمول) مردهاند؛ بلكه (آنان با حياتي ويژه) زندهاند، اما شما با حواس (فعلي خود) نميتوانيد (آن را) درك كنيد و (ببينيد) ما شما را (در زمينهي رضا و تسليم كه خواستهي ايمان است) آزمايش ميكنيم به وسيلهي مقداري خوف (كه از هجوم مخالفين يا نزول حوادث و شدايد پديد ميآيد) و به وسيلهي مقداري (فقر و) فاقه و مقداري خسارت در مال و جان و ميوهها (مثلاً اگر حيوانات مردند يا مردماني مردند يا مريض شدند يا ميوهها و محصولات كشاورزي تلف شدند، شما صبر كنيد) و (كساني كه در اين آزمايشها پيروز شدند و از خود استقلال نشان دادند) شما به چنين صابران مژده بدهيد (صابراني كه عادتشان اين است) كه هرگاه بر آنان مصيبتي وارد ميشود (با يقين قلبي) ميگويند: ما (در حقيقت با مال و اولادمان) مملوك خدا هستيم (و مالك حقيقي به هر نوع تصرف در ملك خود، مختار است؛ بنابراين به خاطر آن دل تنگ شدن معني ندارد) و همهي ما (از اين جهان) به نزد خدا ميرويم (پس خسارات اينجا در آنجا جبران خواهد شد). (مضمون بشارتي كه با استماع آنان رسانيده ميشود، اين است كه) بر آنان از طرف خدا رحمتهاي ويژه (جداگانه مبذول) ميشود و (بر همه به صورت مشترك) رحمت عمومي هم ميباشد و ايشاناند آن كساني كه به حقيقت رسيدهاند (و آن را درك كردهاند كه خدا را مالك و تدارك كنندهي خسارتها دانستهاند).
معارف و مسائل
صبر و نماز حل هر مشكل و علاج هر مشقت ميباشند
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِيْنُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوٰةِ﴾؛ در اين آيه راهنمايي شده كه نسخهي اكسير برآوردن تمام حوائج و ضروريات و ازالهي تمام آفات، مصايب و مشقتها از دو چيز مركب است: يكي صبر؛ دوم نماز. و قرآن مجيد به تعميم اين نسخه براي همهي حوايج و همهي مصايب بدين گونه اشاره نموده است كه كلمهي ﴿اسْتَعِيْنُوا﴾ را عام گذاشته است و چيز خاصي را ذكر ننموده است كه در فلان كار از اين دو چيز كمك بگيريد؛ از اين معلوم گرديد كه اين دو چيز به گونهاي هستند كه از آنها در هر ضرورت انسان ميتوان كمك گرفت. در تفسير مظهري اين عموم توضيح داده شده است، اكنون اين دو جزء اين نسخه را درك نماييد.
اصل حقيقت صبر
معني اصلي صبر جلوگيري نفس و كنترل آن است و در اصطلاح قرآن و سنت داراي سه شعبه است:
- جلوگيري نفس از چيزهاي حرام و نا جايز،
- اجبار آن بر پايبندي طاعات و عبادات،
- صبر نمودن بر آفات و مصايب؛ يعني، اگر مصيبتي وارد شود، آن را از طرف خدا دانسته و به ثواب آن اميدوار باشد و با وجود اين اگر به منظور اظهار تكليف و پريشاني، سخني بر زبان آيد، منافي صبر نيست. [ذكره ابن كثير عن سعيد بن جبير]
اين هر سه نوع صبر جزء فرايض هستند و بر هر مسلمان لازم است كه پايبند همهي آنها باشد؛ ولي تودهي مردم فقط قسم سوم را صبر ميدانند و دو نوع ديگر را كه در حقيقت پايه و اساس صبراند، از انواع صبر به شمار نميآورند.
صابرين؛ در اصطلاح قرآن و حديث لقب آن افرادي است كه به هر سه نوع صبر پايبند باشند. در بعضي از روايات نقل شده است: «وقتي در ميدان محشر ندا داده ميشود كه صابرين كجا هستند؟ كساني به پا ميخيزند كه بر هر سه نوع صبر استوار مانده، زندگي خود را بر آنها به پايان رسانيدهاند و به ايشان بدون از محاسبه، اجازهي دخول جنت داده ميشود.» [إتحاف الخيرة المهرة: ۷۷۸۶؛ در تفسير ابن كثير اين قول به امام زين العابدين منسوب است.]
ابن كثير پس از نقل اين روايت نوشته است: در آيهي ﴿إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾ [الزمر: ١٠]، اشاره به همين موضوع است.
دومين جزء اين نسخه براي تكميل تمام لوازم انساني و نجات از تمام آفات و پريشاني نماز ميباشد كه در تأثير پذيرش، حكم كيميا را دارد.
از تفسيري كه پيش از اين براي صبر نوشته شد، معلوم گرديد كه نماز را بدين سبب جداگانه ذكر كرد كه از تمام عبادات، نماز به تنهايي نمونهي كاملي از صبر ميباشد؛ زيرا در هنگام خواندن نماز نفس انسان در چهارچوب عبادات زنداني است و از تمام معاصي و مكروهات، حتى از بسياري اعمال و چيزهاي حلال باز داشته ميشود؛ بنابراين نمونهي اصلي صبر كه عبارت از كنترل كردن نفس و پايبند ساختن آن بر اطاعت و دور داشتن آن از گناهان ميباشد، در نماز ديده ميشود.
علاوه بر آن نماز در برآوردن تمام نيازهاي انساني و نجات از همهي آفات و مصايب بسيار مؤثر است. هر چند كه نحوهي تأثير پذيرش آن معلوم نباشد. چنانكه بسياري از دواها اثر به خصوصي دارند؛ تأثير پذيري آنها، با توجه به كيفيت سردي و گرمياي كه هر يك از دواها دارد، بعضي براي برطرف كردن بيماريهاي خاصي مؤثر ميباشند؛ مانند قرار دادن دانهي فرنگي در دهان يا دست براي درد كلّيه، آويزان نمودن عود به گردن، براي بسياري از بيماريها مفيد واقع ميشود و سببش معلوم نيست.
همان طور كه مغناطيس در جذب آهن اثر خاصي دارد، نماز براي برآورده ساختن حوايج انساني و رهايي از تمام مصايب، نيز اثر خاصي دارد به شرطي كه با آداب و خشوع و خضوع خوانده شود؛ علت اينكه نمازهاي ما بي تأثير به نظر ميرسند از خود ما است كه در خواندن نماز آداب آن را رعايت نميكنيم و آن را بدون خشوع و خضوع ادا ميكنيم؛ در حالي كه عادت شريفهي پيامبر صلى الله عليه وسلم اين بود كه هرگاه براي او كار مشكل و مهمي پيش ميآمد، به نماز رو ميآورد و به بركت آن نماز، مشكل برطرف ميشد. در حديث آمده است: «إِذَا حَزَبَهُ أَمْرٌ فَزِعَ إِلَى الصَّلاةِ» [سنن أبي داود: ۱۳۱۹]؛ «هرگاه براي پيامبر صلى الله عليه وسلم امري پيش ميآمد، به نماز روي ميآورد.»
صبر و نماز از اين جهت موجب نجات از تمام مصايب و مشكلاتاند كه از صبر همراهي و قرب الله به دست ميآيد.
﴿إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِريْنَ﴾؛ در اين جمله به اين راز مخفي اشاره گرديد كه صبر چگونه سبب حل مشكلات و دفع مصايب است. حاصل اينكه انسان، با صبر، به معيت و همراهي لطف و عنايات خدا نايل ميگردد و بديهي است هر كسي كه نيروي إلٰهي با او همراه باشد، كارش لاينحل نميماند و هيچ مصيبتي نميتواند او را عاجز كند.
حيات برزخي شهدا و انبيا و برتري درجات آنان
هر كسي اين را ميداند كه بر اساس روايات اسلامي هر كه بميرد، در عالم برزخ به نوعي حيات دارد كه به وسيلهي آن عذاب يا ثواب قبر را احساس ميكند. در اين باره ميان مؤمن و كافر يا صالح و فاسق فرقي نيست؛ ولي اين حيات در عالم برزخ درجات متفاوتي دارد؛ به طوري كه يكي از اين درجات عام است و شامل همهي افراد بشر ميباشد و بعضي از آنها فقط با انبيا و صالحين اختصاص دارند و در ميان آنان نيز عدهاي بر عدهاي ديگر امتياز و فضيلت دارند. در رابطه با اين مسأله، علما مقالات و تحقيقات بي شماري دارند؛ اما از آن نوشتهها آنچه به كتاب و سنت نزديكتر و از شبه پاك است، همان است كه سيدي حكيم الأمة تهانوي در تفسير بيان القرآن توضيح داده است كه عيناً نقل آن در اينجا كافي ميباشد.
نكته: به مقتولي كه در راه خدا كشته ميشود، شهيد ميگويند و دربارهي او به كار بردن اين عبارت كه او مرده است، هم صحيح و جايز است؛ اما از اينكه مرگ او مانند مرگ ساير مردگان قلمداد شود، ممانعت شده است؛ زيرا اگر چه روح هر شخصي پس از مردن به عالم برزخ ميرسد و به خاطر وجود حيات در آنجا جزا و مكافات را احساس مينمايد، اما در آن مقام، شهيد نسبت به ساير مردگان از ويژگي و امتياز خاصي برخوردار است و اين حيات در آثار وجودي او از ديگران قويتر ميباشد؛ مثال آن مانند سر انگشتها در برابر پاشنهي پا ميباشد كه اگر چه در هر دو عضو حيات وجود دارد، اما اين آثار زندگي در سر انگشتها بيشتر از پاشنهي پا احساس ميشود. همچنين آثار حيات در شهدا در مقايسه با ديگر مردگان بسيار بيشتر است؛ حتى بر خلاف مردگان معمول يك اثر و نيروي حيات در شهيد روي جسد ظاهري او هم مشاهده ميگردد؛ به طوري كه به رغم اينكه جسد او مجموعهاي از گوشت و پوست ميباشد، اما از تماس با خاك متأثر نميشود و از بين نميرود؛ بلكه مانند جسم زنده درون قبر زنده و سالم ميماند. احاديث و مشاهدات گواه بر اين حقيقت ميباشند. لذا شهدا با توجه به اين امتياز، زنده گفته ميشوند و از اينكه مثل ساير مردگان به آنها مرده گفته شود، ممانعت به عمل آمده است. ولي آنان در احكام ظاهري مانند عموم مردگان اند؛ به طوري كه پس از وفات ارث آنها توزيع ميگردد و ديگران ميتوانند با همسرانشان ازدواج بكنند.
انبيا عليهم السّلام از لحاظ داشتن اين حيات برزخي نسبت به شهدا از امتياز بسيار بيشتر و بالاتري برخوردار هستند؛ به گونهاي كه علاوه بر اينكه جسم آنها سالم ميماند، بعضي از آن آثار حيات عالم برزخ بر احكام ظاهري از جمله در نحوهي تقسيم ارث و همسران آنها واقع ميشود؛ به طوري كه ارث آنها تقسيم نميگردد و همسرانشان نميتوانند با شخص ديگري ازدواج نمايند. پس در عالم برزخ آثار زندگي در انبيا عليهم السّلام از همه قويتر ميباشد و شهدا بعد از انبيا قرار دارند و عموم مردگان در درجهي پايينتر از شهدا ميباشند. البته از بعضي احاديث چنين استنباط ميشود كه بعضي از اوليا و صالحان از لحاظ داشتن اين فضيلت در رديف شهدا قرار دارند. لذا مردن در راه مجاهدهي با نفس را هم از نظر معني شهادت به شمار ميآوريم و آن كساني كه در اين مسير ميميرند، شهيد محسوب ميشوند.
يا چنين گفته شود كه تخصيص شهدا در آيه به اعتبار عموم قرنها است نه به اعتبار صالحين و صديقين كه از لحاظ پايه و مقام با شهدا برابراند و اگر كسي جسم شهيدي را يافت كه خاك خورده است، بداند كه امكان دارد نيتش خالص نبوده است؛ زيرا مدار شهادت بر آن است كه قتل بر نيت خالص واقع شود وگر نه كشته شدن به تنهايي شهادت به شمار نميآيد و اگر بالفرض شهيدي خاك خورده يافته بشود كه مقتول بودن او في سبيل الله و جامع شرايط بودن شهادت او به دلايل قطعي متواتر وغيره ثابت باشد (كه اين شبهه براي صاحب روح المعاني وارد شده بود)، در اين باره گفته ميشود: منظور از آنچه در حديث به صراحت بيان شده كه جسم انبيا عليهم السّلام و شهدا را زمين از بين نميبرد، اين است كه خاك نميتواند جسم آنها را فاسد كند؛ ولي امكان دارد بدن آنها تحت تأثير مواد ديگر نهفته در خاك قرار گيرد و فنا شود؛ زيرا خداوند متعال اقسام و انواع فلزات و مواد آنها را در زمين به وديعت گذاشته است. پس اگر به سبب وجود آنها جسم شهيدي متأثر شد، آن تأثير پذيري با اين آيه منافات ندارد؛ همانطوري كه ثابت شده است كه اجسام مركب از قبيل اسلحه، ادويه، اغذيه، اخلاط و اجسام بسيطه مانند آب، آتش و باد در اجساد انبيا عليهم السّلام هم تأثير گذاشتهاند. و اين يك حقيقتي است كه حيات بعد از ممات شهدا از حيات قبل از ممات انبيا عليهم السّلام قويتر نيست.
و بايد دانست كه در قسمت دروني زمين علاوه از خاك، بعضي از مواد غير خاكي هم وجود دارد؛ همانطوري كه در عناصر ديگر هم مواد مختلفي ديده ميشود. بنابراين اگر اجساد شهيدان به واسطهي آن اجزاي غير خاكي متأثر شوند، بر احاديثي كه دربارهي حرمت فاسد گردانيدن اجساد شهدا به وسيلهي زمين بيان شده، اشكالي وارد نميشود.
جواب ديگر اينكه براي امتياز شهدا از عموم مردگان اين كافي است كه اجساد آنان نسبت به مردگان ديگر تا مدت طولانيتر تحت تأثير خاك از بين نميروند؛ اگر چه ممكن است كه پس از گذشت يك زمان طولاني متأثر بشوند و دربارهي احاديثي كه راجع به محفوظ ماندن اجساد شهدا بيان شده، ميتوان گفت: منظور آنها از حفاظت، خرق عادت است و آن ميتواند به دو صورت واقع شود: حفظ ابدي، و حفظ طولاني؛ و چون حيات برزخ با حواس ظاهري قابل درك نيست، خداوند فرمود: ﴿لَا تَشْعُرُونَ﴾؛ «شما نميتوانيد آن را درك كنيد.»
تدبير ويژه براي تسهيل صبر بر مصايب
اطلاع دادن به حوادث قبل از وقوع، اين فايده را دارد كه صبر بر آن آسان ميگردد؛ زيرا به سبب وقوع صدمه ناگهاني بر كسي پريشاني وي بيشتر ميشود، اين آيه به همهي امت خطاب ميكند كه بايد بدانند اين جهان دار المحن (جاي سختيها و تكاليف) است، بنابراين حوادثي كه در اين دنيا بر كسي وارد ميشود، نبايد آنها را غير منتظره قلمداد كرد و به سبب وقوع آنها شخص صدمه ديده بيصبري نمايد؛ چون وجود صبر با اختلاف درجات در همهي افراد بشر يكسان است، لذا انعامي كه به همه آنها داده، عموم رحمت خداوندي است كه به آنان وعده داده شده و چون مقدار صبر و خصوصيت و شأن هر صابر متفاوت است، جايزه و انعام هر كدام از آنان با توجّه به ميزان صبر آنها داراي درجات و ارزشهاي خاصي خواهد شد. همان طوري كه در دنيا هنگام اعطاي جايزه از همهي دعوت شدگان پذيرايي ميشود، اما جوايز هر شخص به تناسب حيثيت و خدمتش به او اعطا ميشود.
استرجاع؛ بهترين معالجهي تسكين قلب به هنگام مصيبت
آنچه خداوند به صابران نسبت داده و فرموده كه به هنگام مصيبت ﴿إِنَّا لِلّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ ميخوانند، در حقيقت درسي براي مصيبت ديدگان است كه بايد در وقت مصيبت چنين بگويند و اگر با درك مطلب از ته دل گفته شود، ثواب زياد دارد و هم براي ازالهي رنج و غم و تسليت قلب، اثر كيميا دارد.
معارف القرآن/ ترجمه مولانا حسين پور