شیخ‌ الحدیث مولانا حسین پور در کلام مولانا درّکانی

اشاره: آن‌چه در ذيل می‌آيد بخشی از سفرنامه و روايت مولوی عبدالحكيم شه بخش (عضو هيئت تحريريه ندای اسلام و سنی آنلاين) است كه ما آن‌چه را متعلق به شيخ الحديث مولانا حسين پور بود، در ذيل درج نموده و خوانندگان را جهت مطالعه‌ی كامل اين سفرنامه به سايت وزين سنی آنلاين و مقاله‌ی ”ساعاتي در محضر علماي دين“ حواله مي‌كنيم.

⇐ صبح چهارشنبه هفت مرداد ۱۳۹۴ برابر با ۱۲ شوال‌المکرم، شهر زاهدان را به قصد روستای “شورشادی” – از توابع بخش کورین زاهدان – ترک کردیم. شورشادی شهرت‌اش را مدیون مولانا دین‌محمد دُرّکانی و مدرسه تحت مدیریت‌اش در این روستاست. بخش اصلی کاروان، مولانا محمدحسین گرگیج و استاد حافظ محمدعلی حفظهما الله و همراهان، پیش از ما حرکت کرده بودند. بعد از اینکه مولانا عبدالعلیم شه‌بخش، استاد دارالعلوم زاهدان، با ما همراه شد، ماشین‌مان را به مقصد روستای شورشادی کوک کردیم. هدف عیادت و دیدار مولانا دین‌محمد درکانی، یکی از شخصیت‌های علمی اهل‌سنت و نویسندگان چیره‌دست، بود. پس از صرف صبحانه، که بیش از صبحانه به ناهار شبیه بود، به محل اقامت مولانا که در واقع کتابخانه شخصی ایشان هم است، رفتیم. مولانا دُرّکانی – ایده‌ الله – به‌خاطر بیماری و نقاهت در حالت نشسته با همه سلام دادند و احوال تک‌تک مهمانان را پرسیدند. اگر نام فردی را می‌دانستند، با ذکر نام احوال‌پرسی می‌کردند.

در این مجلس، مولانا گرگیج اشاره‌ای به سفرش به شهر گُشت و مراسم تجلیل از نخبگان این دیار کرد؛ همین امر بحث را به سوی عین‌العلوم گُشت و شخصیت شیخ‌الحدیث مولانا محمدیوسف حسین‌پور کشاند. برای نگارنده شنیدن اوصاف این عالم فرزانه از زبان یکی از معاصرانش و سخاوت در تمجید هم‌لباس بسیار جالب و در عین حال آموزنده بود. مولانا درّکانی با احترام و ارادت خاصی در مورد مولانا حسین‌پور ابراز داشتند: «او نه از مردمان این زمانه که جزو اسلاف ما است. عالمی بسیار بزرگ و وارسته است که همه اوصاف اسلاف در وجودش دیده می‌شود؛ اوصافی که ما فقط در لابه‌لای کتاب‌ها آنها را خوانده‌ایم. با وجود جایگاه بزرگ علمی‌اش چندین بار که بخت یارم شده و ملاقاتش کردم، دستانم را به احترام بوسیده؛ هرچه اصرار می‌کنم و سعی می‌کنم مانع شوم، باز هم بر دستانم بوسه می‌زند. خیلی مرا دوست دارد و من هم ایشان را خیلی دوست دارم.»

سپس چند خاطره از مولانا محمدیوسف حسین‌پور نقل کرد و گفت: «برای مراسم افتتاحیه نمازجمعه سرجنگل (از توابع بخش کورین زاهدان واقع در نزدیکی شورشادی) از مولانا حسین‌پور هم دعوت کردم. ایشان هم اجابت کرد. وقتی داشتیم از مسجد خارج می‌شدیم فردی مرا به کناری کشید، چک پنج میلیونی داد و سفارش کرد به این عالم (مولانا محمدیوسف حسین‌پور) بدهم. چون در همان روز عالمی وفات کرده بود، به اسماعیل‌آباد خاش رفتیم و من بعد از آن تا شهر گُشت ایشان را همراهی کردم. در بین راه پول را تحویل دادم؛ پرسید مال مدرسه است یا خودم؟ جوابش را از همان فرد خیّر گرفتم. مال مدرسه بود؛ سپردش به مولانا دهقان تا خرج مدرسه شود. بعدا از آن فرد پرسیدم: تو مولانا حسین‌پور را می‌شناختی؟ گفت: نه قبلا اصلا ندیدمش و نه آشنایی با ایشان داشتم. حتی در آن روز قصد نداشتم چنین پولی صدقه بدهم، ولی قبلا این مبلغ را برداشته بودم و در همان جلسه به دلم آمد پول را به آن عالم دین بدهم.»

مولانا درّکانی از تواضع و ساده‌زیستی مولانا و خانواده‌اش هم گفتند و فرمودند: «برخی خودشان ساده‌زیست هستند اما خانواده‌شان چنین نیستند. باری یکی از اعیان شهر زاهدان مولانا حسین‌پور و خانواده‌اش را به گُشت می‌رساند. خانواده خودش را هم همراه می‌کند. عیالش به او می‌گوید وقتی خانه رسیدیم، دیدم چند زن در خانه خدمت می‌کنند؛ از ظاهر ساده آنها گمان بردم پیش‌خدمت و به اصطلاح ”کلفت“ هستند. اما اندکی بعد متوجه شدم آنها فرزندان ایشان هستند! باری فردی یک خودروی گران‌قیمت برای استفاده شخصی مولانا حسین‌پور هدیه می‌آورد. ایشان اما سفارش می‌کند آن را بفروشند و بهایش را صرف هزینه‌های مدرسه عین‌العلوم کنند.»

وقتی مولانا درّکانی متواضعانه از خود و محبتش با مولانا حسین‌پور گُشتی سخن می‌گفت، شاگرد پرآوازه‌اش مولانا گرگیج اشک می‌ریخت و برای لحظاتی گریه امان استاد و شاگرد را برید.

مولوي عبدالحكيم شه بخش / سني آنلاين

همچنین ببینید

بایدها و نبایدهای فعالیت رسانه‌ای از زبان «شیخ‌ الحدیث»

کمتر سخن می‌گوید و بیشتر گوش می‌دهد و از آن بیشتر فکر می‌کند. در خانه‌ای …