به طور يقين ستون علم يقيني و رأس آنها و مبناي فنون ديني و اساس آنها، علم حديث است كه در آن قول، فعل و تقرير افضل المرسلين ـ صلى الله عليه وآله وأصحابه أجميعن ـ ذكر ميگردد كه اينها چراغهاي تاريكي و نشانههاي هدايت؛ مانند ماه درخشنده شب چهارده هستند؛ هركسي به آنها گردن نهد و آنها را حفظ نمايد، به رشد و هدايت رسيده و به خير كثير نايل ميگردد و هر كه روگرداني و اعراض نمايد، گمراه شده، در ورطهي هلاكت ميافتد و به جز نااميدي و خسران چيزي گيرش نميآيد؛ زيرا آن حضرت صلى الله عليه وسلم مردم را به امر، نهي، انذار، تبشير، پند و امثال بيدار نموده است كه آنها مانند قرآن و يا بيش از آن هستند.
اين علم داراي طبقات و علماي آن بين هم درجاتي دارند، و آن داراي پوستهاي است كه داخلش مغز، و صدفي است كه اندرونش مرواريد وجود دارد.
تصانيف علما در علوم حديث
دانشمندان در بيشترين ابواب علم حديث كتابهايي نوشتهاند كه ميتوان به وسيلهي آنها مشكلات را آسان و نايابها را دريافت نمود. بدون شك نزديكترين پوسته به ظاهر، فن آشنايي به صحيح و ضعيف و مشهور و غريب احاديث است كه در اين باره محدثين ماهر، نقاد و حفاظ متقدمين به بررسي پرداختهاند، سپس امامان فنون ادب در بيان معاني الفاظ غريب و ضبط مشكل كه درجهي دوم پوسته را داشتند، اقدام نمودند.
بعد از آن نوبت معاني شرعي و استنباط احكام فرعي و قياس بر حكم منصوص در عبارت و استدلال به اشارة النص و شناخت منسوخ و محكم و راجح و مرجوح ميرسد كه مغز و مرواريد در نظر اكثر علما كه فقهاي محقق به اين سو روي آوردند، همين است.
دقيقترين فنون حديث
اما ـ به نظر بنده ـ دقيقترين و عميقترين فن حديث و درخشندهتر و بالاتر از همه، علم اسرار دين است كه از فلسفهي احكام، و اسرار خواص اعمال بحث ميكند؛ سوگند به خدا كه اين چيزي است كه بيشتر بايد مورد توجه قرار گيرد و لازم است كه اوقات گرانبها را در آن صرف نمود و آن را پس از اداي فرايض ذخيرهاي براي آخرت قرار داد؛ زيرا:
[۱] به وسيلهي آن انسان ميتواند بر احكام شرع بصيرت داشته باشد؛ پس نسبت آن در برابر اخبار مانند عالِم عروض است نسبت به ديوانهاي شعري، يا همانند منطقي است نسبت به براهين حكما و يا مثل نحوي است نسبت به كلام عرب و يا مانند اصولي نسبت به فروعات فقهاست.
[۲] به وسيلهي آن در امان قرار ميگيرد از اين كه مانند جمع كنندهي هيزم در شب هر چيزي را بردارد يا نادانسته در سيل غوطه خورد يا چون شتري كه به شب نميبيند، بدون بينش راه رود و يا بر شتر كوري سوار شود؛ مثل كسي كه از طبيبي بشنود كه ديگري را به خوردن سيبي دستور دهد، پس او حنظل را بنابر همشكل بودنش بر آن قياس كند!
[۳] به وسيلهي اين علم با داشتن دليل روشني از سوي پروردگارش مؤمن قرار ميگيرد، مانند كسي كه راستگويي به او خبر دهد كه: ”سمّ كُشنده است“ و او خبر دهنده را راستگو بپندارد و سپس به قراين دريابد كه حرارت و يبوست آن بيش از حد است كه با مزاج انسان سازگار نيست؛ لذا يقينش بر يقين قبلي افزوده ميشود.
كساني كه در فنون مطلوب حديث تصنيف داشته باشند، اندكاند
اگرچه علم حديث، احاديث رسول صلى الله عليه وسلم را با اصول و فروع، به اثبات رسانده و اجمال و تفصيل آثار صحابه و تابعين را توضيح داده است، و دقت نظر مجتهدين در هريك از ابواب شرع، مصالح مورد نظر شرع را واضح نموده و پيروانِ كنجكاو و جستجوگر آنان، نكتههاي مهم، و نكتهسنجانِ پيرو ايشان، جملات پرمحتوايي را ابراز داشتهاند، لذا سخن در اين باره، بر خلاف نظر اجماع و يا موجب حيرت و ابهام قرار نميگيرد؛ با اين وجود كم اند كساني كه در اين باره تأليفاتي داشته باشند و يا در تاسيس مبانيش غوطهور و اصول و فروعش را مرتب كرده باشند و يا چيزي را آورده باشند كه انسان را بينياز گرداند. مثل مشهوري هست كه ميگويند: «وَمَنِ الرديفُ وقد ركبتُ غضنفراً»؛ منظور اين است كه چه كسي در طي اين راه سخت و دشوار مرا همراهي ميكند كه واردشدن در اين علم جليل القدر را از جهت سختي و دشواري تشبيه به سوارشدن شير كرده است.
تمكن در علوم شرعي جهت شناخت حديث ضروري است
چه طور ميتوان در اين عرصه جولان زد، در صورتي كه اسرار ديني علم براي كسي واضح ميشوند كه در كل علوم شرعي تسلط داشته و در فنون الٰهيات يگانهي روزگار باشد و آب زلال آن باز هم براي كسي ميسر ميگردد كه خداوند سينهي او را براي علم لدنّي گسترش داده و قلب او را از اسرار وهبي پر كند و با اين وجود، داراي طبيعتي هوشيار و قريحهاي روان، و در تقرير و تحرير، زيرك و در توجيه و تزيين، ماهر باشد و بداند كه چگونه اصول را بنيان نهد و فروع را بر آن اصول پايهريزي نموده و چگونه قواعد را هموار نمايد و براي آنها از عقل و نقل شاهد فراهم كند.
از بزرگترين نعمتهايي كه خداوند به من ارزاني داشته است، يكي اين است كه بهره و نصيبي از اين علم به من عنايت فرموده است؛ و من همواره به كوتاهيهايم اقرار نمودهام ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ﴾ [يوسف: ۵۳]؛ و نفس خود را تبرئه نميكنم؛ زيرا نفس، هميشه به بدي و سوء وادار مينمايد.
٭ قسمتي از مقدمهي حجة الله البالغة/ ترجمه مولانا حسين پور