تعريف ايمان
ايمان در لغت به معناي تصديق و باور داشتن است، هر چند گاهي به معناي وثوق و اطمينان نيز به كار ميرود؛ اما در اصطلاح شرعي عبارت است از: «تصديق و جزم به مسايل ضروري دين»، از اين رو تصديق مسايل ظني و اجتهادي كه موجب علم ضروري نميشود، در پيدايش ايمان كافي نيست، و انكار آن نيز موجب كفر نميشود.
بساطت و تركيب ايمان
در اين مسأله ديدگاههـا مختلف است؛ گـروهـي ايمـان را مركب از سه ركن دانستهاند:
۱. تصديق قلبي؛
۲. اقرار زباني؛
۳. عمل جوارحي.
محدثان ميگويند: عمل صالح ركن ايمان است، اما ركن از دو قسم تشكيل ميگردد، اصلي و فرعي، و عمل از اركان فرعي به شمار ميآيد. نظير شاخه درخت كه با جدا شدن، نام درخت بر او صدق ميكند. معتزله و خوارج نيز از كساني هستند كه ايمان را از سه امر فوق مركب دانستهاند به گونهاي كه با فقدان يكي از آنها ايمان نيز از بين ميرود؛ زيرا قاعدهي عقلي بر آن است كه مركب با بعضي از اجزا منتفي ميشود.
البته بين معتزله و خوارج در يك نكته اختلاف است و آن اينكه معتزله ميگويند: با ترك عمل صالح يا ارتكاب گناه كبيره، نه مؤمن بر او صدق ميكند و نه كافر، بلكه فرد سومي است؛ يعني فاسق. اما خوارج ميگويند: چنين شخصي از ايمان بيرون رفته و كافر ميشود.
محققان از فقها و متكلمان، ايمان را بسيط دانسته و ميگويند: ايمان تصديق قلبي است اما اقرار زباني و عمل جوارحي شرط لازم آن ميباشد. اقرار زباني را از آن جهت شرط دانستهاند تا كساني را كه در دل يقين و معرفت دارند، اما در ظاهر و با زبان اقرار نميكنند، خارج سازند. از اين رو اقرار را در برابر جحود قرار دادهاند؛ «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا» [نحل: ۱۴]؛ «با آنكه در پيش خود يقين داشتند، از كبر و نخوت و ستمگري انكار كردند.»
البته اقرار در صورتي شرط است كه عذر و مانعي وجود نداشته باشد؛ زيرا اقرار زباني در موارد ترس و اكراه ساقط ميشود، چنانكه در قرآن كريم ميفرمايد: «إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ» [نحل: ۱۰۶]؛ «جز آنكه از روي اجبار به زبان كافر شود و دلش در ايمان ثابت باشد.»
بنابراين اگر كسي در غير موارد ضرورت شهادتين را به زبان نگويد، كافر است. چنانكه اگر كسي التزام به اسلام نداشته باشد و از كفر برائت نجويد ـ مانند هرقل ـ نيز مسلمان نيست.
مراتب ايمان
در اين مسأله نيز علما ديدگاههاي مختلف دارند كساني كه ايمان را مركب دانستهاند، زياده و نقيضه ايمان را پذيرفتهاند، در برابر كساني كه به بساطت ايمان معتقد هستند.
محدثان براي ايمان دو مرتبه ذكر كردهاند:
۱. مرتبهي نخست، تصديق قلبي است. اثر اين مرتبه نجات از آتش دوزخ است هر چند مدتي در آتش بماند.
۲. مرحلهي كاملتر عبارت است از تصديق به قلب، اقرار به زبان و عمل به جوارح، كه باعث ورود به بهشت ميشود. بر اين اساس اگر عمل صالح نباشد ايمان محفوظ است.
از اين رو منافق چون از مرتبهي نخست، يعني تصديق قلبي بيبهره است، جزو مؤمنين به شمار نميآيد؛ چنانكه در قرآن ميفرمايد: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آَمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ» [بقره: ۸].
اما فقها و متكلمان كه ايمان را بسيط دانستهاند، عمل صالح را شرط اجراي احكام و باعث زينت و انبساط و نور ميدانند.
كفر و اقسام آن
كفر بر دو قسم است: حقيقي و حكمي.
ـ كفر حقيقي عبارت است از: انكار يكي از ضروريات دين و داراي چهار قسم است:
۱. كفر انكاري؛ يعني انكار توحيد به قلب و زبان.
۲. كفر جحودي؛ يعني خدا را ميشناسد اما با زبان اقرار نميكند؛ نظير شيطان.
۳. كفر عناد و لجاجت؛ يعني خداوند بزرگ را شناخته و اقرار زباني نيز دارد، اما از پذيرش ايمان سر باز ميزند؛ مانند هرقل.
۴. كفر نفاق؛ يعني در ظاهر اقرار دارد، اما در دل كفر ميورزد؛ مانند منافقان.
كفر حكمي، كفري است كه يكي از شعارها و نشانههاي كفار را ملتزم باشد؛ زيرا التزام داشتن به شعارهاي كفر نشانهي تكذيب اسلام است؛ چنانكه در شرح مواقف بدين مطلب اشاره شده است.
در حاشيهي فيض الباري پيرامون اقسام كفر چنين آمده است: «اگر كسي اقرار و اذعان ظاهري و باطني به اسلام نداشته باشد، كافر است و اگر اعتراف زباني دارد، اما در قلب، كفر را پنهان نمايد، منافق است. اگر اعتراف زباني و قلبي داشته باشد، اما بعضي از ضروريات دين را بر خلاف اجماع امت تفسير نمايد، اين شخص زنديق است، نظير اينكه بگويد: آنچه در قرآن نسبت به بهشت و دوزخ آمده، حق است؛ اما بهشت و دوزخ در خارج وجود ندارد، بلكه مقصود از بهشت، ابتهاج و خوشحالي است كه در پرتو ملكات پسنديده پيدا ميشود و مقصود از آتش، ندامت و پشيماني است كه به وسيلهي ملكات ناپسند حاصل ميگردد.»
موجبات ارتداد
مقصود از ارتداد، بازگشت از ايمان به كفر است. اگر مسلماني يكي از ضروريات دين را انكار نمايد ـ خواه با صراحت يا كنايه ـ مرتد ميگردد. بنابراين انكار آنچه موجب تحقق ايمان ميشود، كفر و ارتداد است.