مفهوم استقامت و مسايل و فوايد مهم آن

﴿فَاسْتَقِمْ كَمَآ أُمِرْتَ وَ مَنْ تَابَ مَعَك وَلاَتَطْغَوْا إِنَّه بِمَا تَعْمَلُوْنَ بَصِيْرٌ﴾ [سوره هود، آيه‌ي ۱۱۲]
پس راست برو همان‌گونه كه به تو امر شده، و كساني كه با تو توبه كرده‌اند، و از حدّ نگذريد،
بي‌شك او به آن‌چه شما عمل مي‌كنيد، بيناست.

استقامت؛ به معني راست ايستادن است بدون كوچكترين انحراف و تمايل؛ بديهي است كه اين كار، كار ساده‌اي نيست؛ البتّه مهندسان ماهر مي‌توانند هر چيزي را كه بخواهند، مطابق محاسبه‌اي خاص، بصورت عمود، قائم كنند؛ به گونه‌اي كه از هر طرف آن، زاويه‌ي قائمه بدون كوچك‌ترين انحراف درست شود. امّا چيزي كه متحرّك است، عمود و استقامت آن، امري است بس دشوار؛ كه براي اهل بصيرت پوشيده نيست.

در اين آيه به رسول كريم ـ صلى الله عليه وسلم ـ و تمام مسلمين دستور رسيده كه در هر كار و هر حالت بر مسير استقامت، استوار بمانند.

استقامت از نظر لفظ كوتاه است؛ امّا مفهوم آن بسيار وسيع و گسترده است. استقامت، يعني اين‌كه آدمي در عقايد، عبادات، معاملات، اخلاق، معاشرت، كسب معاش و همه‌ي ابوابِ درآمد و هزينه‌ي آن، در دايره‌ي حدود مقرّر خداوندي قرار گيرد و بر راه مستقيم و متعين او راست حركت كند و در هر شعبه از آن‌ها، در هيچ كار و هيچ حالتي به يك سو تمايل پيدا نكند و اگر به يك طرف تمايل پيدا كرد و در مسير استقامت، از خود شدّت و ضعف نشان داد، نمي‌توان گفت كه او در راه استقامت استوار است.

در دنيا، هر نوع گمراهي و مفاسد عملي كه مشاهده ميشود، همه‌ي آن نتيجه‌ي انحراف از استقامت‌اند. اگر در عقايد، استقامت نباشد، بدعت‌ها آغاز، و بالاخره به كفر و شرك منتهي مي‌گردد.

اگر در اصول معتدل و صحيحي كه رسول كريم ـ صلى الله عليه وسلم ـ مربوط به ذات و صفات و توحيد خداوندي بيان فرموده، افراط و تفريط (كمي و بيشي) صورت گيرد، گر چه از روي حسن نيّت هم باشد، موجب گمراهي و خسران خواهد شد و اگر كسي در عظمت و محبّت انبيا ـ عليهم السلام ـ از حدود مقرّر، تعدّي كند و راه انحراف پويد، گمراهي و گستاخي او بر همگان واضح است؛ افراط و غلو ىر حق رسول كريم ـ صلى الله عليه وسلم ـ و او را مالك اختيارات و شريك صفات خداوندي قرار دادن هم نوعي گمراهي به شمار مي‌رود. يهود و نصارا بر اثر چنين گمراهي‌اي هلاك شدند.

كوتاهي در طريقه‌ي متعين از سوي قرآن عظيم و رسول الله ـ صلى الله عليه وسلم ـ درباره عبادات و تقرّب الى اللّه، مردم را از استقامت دور مي‌كند؛ هم‌چنين افراط و تفريط خودسرانه در آن نيز استقامت را به باد مي‌دهد و آدمي را به بدعت‌ها مبتلا مي‌سازد؛ او با حسن نيّت خود چنين مي‌پندارد كه با اين كارش پروردگار را از خود راضي مي‌گرداند؛ حال آن‌كه همين خود سبب نارضايتي ربّ العالمين مي‌شود.

از اين‌جاست كه رسول اللّه ـ صلى الله عليه وسلم ـ امّت را از بدعات و محدثات به شدّت برحذر داشته و اكيداً منع فرموده است و آن را ”گمراهي شديد“ قرار داده است؛ لذا بر انسان لازم است كه وقتي او كار و عبادتي را براي خشنودي خدا و رسول ـ صلى الله عليه وسلم ـ انجام مي‌دهد، قبل از انجام آن، همه‌ي جوانب را تحقيق و بررسي كند كه اين عملي را كه انجام مي‌دهم، آيا از رسول خدا ـ صلى الله عليه وسلم ـ و صحابه‌ي كرام ـ رضي الله عنهم ـ با اين حال و كيفيت ثابت است يا خير؟ اگر ثابت نيست، پس در انجام آن، وقت و نيروي خود را ضايع نكند و با دست خويش خود را در بدعت و گمراهي نيفكند.

هم چنين در تمام شعبه‌هاي معاملات، اخلاق و معاشرت، رسول كريم ـ صلى الله عليه وسلم ـ به وسيله‌ي آموزش عملي خويش، آن هم طبق اصول مقرّر قرآن كريم يك راه مستقيم و صحيحي را فرا روي امّت قرار داده كه در آن، دوستي، دشمني، نرمي، گرمي، خشم، بردباري، بخل، سخاوت، كسب معاش، ترك دنيا، توكّل بر خدا و اختيار كردن تدابير ممكن و فراهم كردن اسباب ضروري، نظر بر مسبّب الاسباب افكندن و در همه‌ي اين موارد چنان صراط مستقيم و معتدلي را در اختيار مسلمان قرار داده كه هرگز نظير آن در عالم ميسّر نمي‌شود و از اختيار كردن آن، انسان كامل مي‌گردد. پس ضعف استقامت و سستي رأي به انحراف مي‌انجامد و بالاخره موجب پيدايش فساد مي‌شود.

خلاصه اين‌كه ”استقامت“ چنان لفظ كامل و جامعي است كه؛ عمل بر تمام اركان و اجزاي دين، تنها تفسير آن است. سفيان بن عبداللّه ثقفي ـ رضي الله عنه ـ در محضر رسول خدا ـ صلى الله عليه وسلم ـ عرض كرد: مرا درباره‌ي دين چنان كلمه‌ي كامل و جامعي نشان ده كه پس از شما نياز به سؤال از كسي ديگر نداشته باشم. آن حضرت ـ صلى الله عليه وسلم ـ فرمود: «قُلْ آمَنْتُ بِاللّهِ ثُمَّ اسْتَقِمْ» (رواه مسلم؛ به نقل از قرطبي)؛ بر خدا ايمان بياور؛ سپس بر آن استقامت كن.

عثمان بن حاضر ازدي روايت مي‌كند كه من باري به خدمت ترجمان القرآن، حضرت عبداللّه بن عباس ـ رضي الله عنه ـ رسيدم و عرض كردم: مرا وصيتي كن. فرمود: «عَلَيْكَ بِتَقْوَى اللّهِ وَالاسْتِقَامَةِ اتَّبِعْ وَ لَا تَبْتَدِعْ» (رواه الدارمي في مسنده؛ به نقل از قرطبي)؛ تقوا و خوف خدا را لازم‌گير و نيز استقامت را كه طريقه‌ي آن اين است كه در مورد دين از شريعت پيروي كن و از خود بدعتي ايجاد نكن.

معلوم شد كه در اين جهان از همه دشوارترين كار، استقامت است؛ بنابراين اولياي الهي و محققان صوفه فرموده‌اند: مقام استقامت بالاتر از كرامت است؛ يعني هر كسي كه در امور دين استقامت اختيار كرده، اگر چه در تمام عمر از وي هيچ‌گونه كرامتي صادر نشود، او برترين و گران‌قدرترين وليّ به شمار مي‌آيد.

حضرت عبداللّه بن عبّاس فرموده است: در تمام قرآن آيه‌اي سخت‌تر و مشقّت‌بارتر از اين بر رسول خدا ـ صلى الله عليه وسلم ـ نازل نشده است، سپس فرمود: وقتي صحابه‌ي كرام ـ رضي الله عنهم ـ در ريش مبارك آن حضرت ـ صلى الله عليه وسلم ـ چند موي سفيد مشاهده كردند، به صورت تحسّر و تأسّف عرض كردند: كهولت اكنون به سرعت به سوي شما روي آورده است، آن‌حضرت ـ صلى الله عليه وسلم ـ فرمود: سوره‌ي هود مرا پير كرد.

احتمال دارد سبب آن، وقايع سخت و عذاب‌هاي شديدي باشد كه در اين سوره مطرح شده‌اند؛ امّا به گفته‌ي حضرت ابن عبّاس: سبب آن همين آيه است.

در تفسير قرطبي از ابوعلي سرمدي منقول است كه او در خواب به زيارت آن حضرت ـ صلى الله عليه وسلم ـ مشّرف گشت و عرض نمود: شما چنين فرموده‌ايد كه سوره‌ي هود مرا پير كرده است؟ آن حضرت ـ صلى الله عليه وسلم ـ فرمود: آري! سپس او عرض كرد: آيا وقايع انبيا ـ عليهم السلام ـ و عذاب اقوامي كه در اين سوره ذكر شده‌اند، شما را پير كردند؟ فرمود: خير؛ بلكه اين فرمان باري تعالى كه فرمود: ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَآ اُمِرْتَ﴾؛ بر آن‌چه كه به تو حكم شده، استقامت كن.

بديهي است كه رسول ـ صلى الله عليه وسلم ـ نمونه‌ي عالي‌اي از انسان كامل بودند كه در اين جهان به سر بردند و استقامت عادت فطري و ذاتي ايشان بود؛ ولي باز هم، استقامت را باري بس سنگين و مسؤوليتي بس عظيم مي‌دانست و يا از اين جهت كه در آيه به استقامت مطلق حكم نشده، بلكه امر شده كه استقامت بايد مطابق با اوامر الهي باشد.

لذا خوف و خشيّت الهي بر انبيا ـ عليه السلام ـ امري است كه بر همه روشن و بديهي است و اثر همان خشيت بود كه با وجود استقامت كامل در اين فكر بود كه آيا آن استقامت كه خواست خداست، انجام گرفته يا خير؟ و اين هم امكان دارد كه آن حضرت ـ صلى الله عليه وسلم ـ نسبت به استقامت خويش چندان خوف‌زده نباشد؛ زيرا استقامت او به معناي واقعي كلمه بود؛ امّا اين چون خطابي است به تمام امّت، لذا رسول گرامي ـ صلى الله عليه وسلم ـ استوار ماندن امّت بر استقامت را دشوار دانسته، همواره در اين فكر و اندوه غوطه‌ور بود.

پس از حكم استقامت فرمود: ﴿لَا تَطْغَوْا﴾؛ اين لفظ از مصدر ”طغيان“ مشتق است و به معني بيرون آمدن از حد و ضد استقامت است. در آيه تنها به صدور حكم استقامت به صورت مثبت اكتفا نفرمود؛ بلكه ممنوعيّت جانب منفي آن را هم صراحتاً ذكر فرمود كه در عقايد، عبادات، معاملات، اخلاق و… از حدود مقرّر خدا و رسول او بيرون نرويد كه اين راه نوعي فساد و خرابي دنيا و آخرت است.

معارف القرآن/ ترجمه مولانا حسين پور

همچنین ببینید

صبر و جهاد و تقوا؛ خلاصهٔ سورهٔ آل‌عمران

این آخرین آیهٔ سورهٔ آل عمران است كه مشتمل بر چند وصیت بسیار مهم برای مسلمانان و به عبارتی، خلاصهٔ كل سوره است.