درس استاد از نگاه شاگرد

روز اول درس کتاب صحیح بخاری بود هر یک از طلاب با شوق و ذوقی کتاب صحیح بخاری را در دست داشتند و خوشحال از این‌که بعد از سال‌ها به درس بخاری رسیده‌اند.

در همین گیر و گدار ناگهان مردی با هیئت ساده و عصا به دست وارد کلاس حدیث شد! زمزمه شد که استاد وارد شده است، همهمه‌ی چند دقیقه‌ی پیش قبل از ورود استاد به سکوت محض تبدیل گردید! گویا که با ورود استاد سکینه بر کلاس نازل شد.

با نگاه‌های آرام و دقیقش همه‌ی طلاب را برانداز کرد؛ پیشانی و صورت پخته‌اش بازگوی خیلی از مسائل بود. رحم و شفقت برای طلاب، غم و احساس مسؤولیت  برای جامعه‌ی اسلامی، دلسوزی برای سرکشان و سکوی داران، اصلاح و دوستی برای اقوام و قبائل و… و… و…

با پرسیدن فامیل هر یک از طلاب بدون تأمل شروع می‌کرد به معرفی قبیله و نسب آن شخص؛ گویا که ابوبکر صدیق “أعلم العرب بالأنساب” در جلوی ما نشسته است که یکی یکی نسب و محل سکونت آن طایفه را باز گو می‌کند.

بعد از معرفی طلاب شروع به نصیحت کوتاه و متواضعانه کرد، روز اوّل تمام شد.

گفتگو در مورد آن زنگ برای طلاب بسیار شیرین بود و برای دوستان خود تعریف می‌کردیم و می‌گفتیم امروز استاد وارد کلاس شد و از این‌که این افتخار نصیبم شده بود بر خود می بالیدم همه ما منتظر درس بخاری بودیم برای روزهای بعد…

این استاد کسی نیست جز حضرت شیخ الحدیث مولانا سید محمد یوسف حسین پور حفظه الله!

شخصیتی که بیش از نیم قرن با گفتار نازنین رسول الله اوقات خود را سپری کرده و گوشت و پوستش با احادیث انس گرفته است. در هنگام تدریس بخاری تو گویی که این مرد از این نسل و این عصر نیست؛ بلکه بازمانده‌ای از قافله‌ی اسلاف است، با اینکه حیات مبارک خویش را در کهن سالی می‌گذرانند، اما آثار خستگی در چهره‌ی نازنینش هویدا نیست.

تدریس بخاری برای استاد به مثل انرژی مضاعف و غذای مکمل است.

وقتی که کتاب المغازی (غزوات رسول الله) را تدریس می‌کرد، گمان می‌کردیم یک فرمانده نظامی و صاحب سبک جنگ‌های قدیمی از سال‌های بسیار دور صحبت می‌کند؛ چنان زیبا توصیف می‌نمود که گویی شخصاً در جنگ‌ها در رکاب رسول الله صلی الله علیه وسلم شرکت داشته است.

استاد با آن گویش ساده و بی نهایت فصیحش ما را به هیجان می‌انداخت، گویا که در یک سینمای شش بعدی نشسته‌ایم، صدای برخورد شمشیرها، نعره‌های شیرها با بانگ الله اکبر! صدای طبل مشرکین، در خون غلطیدن صحابه، دندان شکسته و صورت خونین مبارک رسول الله، ایثار صحابه را با تمام وجود حس می‌کردیم.

چنان در معارک جنگی غرق می‌شدیم که در پیروزی‌ها با رسول الله و اصحابش تبسم بر لب داشتیم و با مصائب و سختی‌های آن بزگواران اشک می‌ریختیم.

حضرت استاذ در هنگام تشریح موقعیت جنگی غزوات به عنوان یک استاذ فن در مسائل استراتیژیکی جنگی به نکات قوت و ضعف مسلمانان در مقابل مشرکین اشاره می‌کند و موقیعت جنگی غزوات را در اذهان ما به تصویر می‌کشد، تا شرایط سخت آن زمان را بهتر درک کنیم. زمانی که به مصائب صحابه می‌رسد، آه از سینه‌ی وسیعش به گوش می‌رسد و اشکهایش هم‌چون مروارید از رخسار مبارکش جاری می‌شود.

استاذ علاوه بر فقه و حدیث مهارتی خاص در اصول فقه، منطق، فلسفه، مباحث کلامی و گاهی اوقات به عنوان یک صاحب‌نظر نظریات شخصی خود را بیان می‌کند.

شیخ الحدیث در حقیقت یک صاحب نظر و کارشناس و منتقد در مسائل فقهی و حدیثی است؛ هنگام تشریح حدیث حداقل از چهار یا پنج کتاب از شروحات حدیث استفاده می‌کند، با اینکه مطالب را از حفظ بیان می‌کند، ولی گاهی اوقات به کتب مراجعه می‌کند و همیشه دو یا سه کتاب از شروحات حدیث در جلویش موجود است، این عمل استاذ ما را به یاد امام العصر علامه کشمیری می اندازد  که ایشان کتب و شروحات حدیث را در هنگام تدریس در جلوی خودش می‌گذاشت و استفاده می‌کرد. در حقیقت این روش استاذ روش تعلیمی و پژوهشی برای اهل علم و طلاب است که تنها به یک شرح مختصر رجوع نکنند، بلکه روشی محققانه در دستور کار خود قرار دهند.

استاذ اشعار فارسی را چنان زیبا به عنوان مثال بر قرآن حدیث تطبیق می دهد که دلچسب و مفرح ذات است.

فی الواقع این طریقه تدریس حدیث را معدود کسانی هستند که بتوانند درس بدهند. ایشان به هنگام بیان اختلافات ائمه با احترام کامل و رعایت ادب مناقشات آن‌ها را بازگو می‌کند و همیشه توصیه می‌کنند اختلاف‌نظرهای فقهی را در همان قالب اختلاف‌نظرها بیان کنید و از این بیشتر تجاوز نکنید و به کسی تعرض نکنید؛ حقیقتاً این همان روش فکری علمای دیوبند می باشد.

علامه بنوری استاذ  حضرت استاذ می‌فرماید: همان طور که ما به ابن تیمیه احترام قائل هستیم به فضل و کمالات ابن عربی صوفی واقفیم؛ این همان وسطیتی است که کمتر نظیر آن را می‌توان در دیگر مشارب و گروه‌های  اسلامی مشاهده کرد.

در این هیچ شکی نیست که منبع فکری و روحی علمای دیوبند در روح و جسد حضرت استاذ دمیده و مکتب فکری ایشان مکتبی معتدل، وسط و معقول می‌باشد و می تواند سرلوحه‌ی کار برای تمام احزاب و گروه‌های اسلامی قرار بگیرد.

حضرت استاذ شخصیتی است که سال‌ها در گوشه‌ای از این کره خاکی بدون هیچ هیاهو و سر و صدایی و بدون هیچ چشم‌داشت و منّتی بر مردم بلوچ زندگی متواضعانه‌ی خود را سپری کرده است.   هم‌چنین زندگی بدون تکلف ایشان که به دور از هر نوع تجملات و زرق و برق دنیاست، کلاس درسی برای علمای آینده در این عصر تجملات است.

قطعاً استاذ با نوشتن چند سطر گنگ و ضعیف شناخته نخواهد شد؛ بلکه این چند سطر احساسات و برداشت یک طلبه ناچیز نسبت به استاذ خود می باشد.

شاعر عربی (أحمد المهدوی اللیبی) چه زیبا می فرماید:

اذا أحب الله باطن عبده /٭/ ظهرت علیه مواهب الفتاح

و اذا صفت لله نیة المصلح /٭/ مال العباد علیه بالأرواح

٭ حسان فاضلی
(فرزند مولانا محمد موحد فاضلی امام جمعه‌ی سابق و محبوب تایباد)

همچنین ببینید

بایدها و نبایدهای فعالیت رسانه‌ای از زبان «شیخ‌ الحدیث»

کمتر سخن می‌گوید و بیشتر گوش می‌دهد و از آن بیشتر فکر می‌کند. در خانه‌ای …