نماز جماعت در مسجد؛ مفهوم والای بندگی

«إنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ باللهِ وَبِالیَومِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلَّا اللهَ فَعَسَىٰ أُولَئِكَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِینَ» [التوبة: ۱۸]

خداوند متعال به انسان نعمت عقل را عنایت فرمود و دیگر مخلوقات را هم نوعی شعور داد. خاک، کوه و سنگ گرچه به ظاهر تحرکی ندارند، ولی شعور دارند و گیاهان هم نوعی شعور و تحرک دارند. الله تعالى می‌فرماید: «وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِ رَبِّهِ»، هر چیزی که در این کاینات است، ستایش و پاکی پروردگارش را بیان می‌کند، اما فرق این است که: «وَلٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیْحَهُمْ»؛ شما تسبیح آن‌ها را نمی‌فهمید. شعور حیوانات بیش از نباتات است که حرکت و نقلی دارند و می‌توانند گرسنگی و تشنگی خود را اعلام کنند و ترس و بیم خود را اظهار نمایند و این شعورشان به درجه‌ها از شعور نباتات بالاتر است، ولی چون عقل ندارند، خداوند آنان را مکلف نکرده است که به اختیار خود عبادت وی را به جا آورند؛ گرچه آن‌ها بندگی خدا را به جا می‌آورند، آن به صورت طبیعی است نه اختیاری.

از میان مخلوقات، خداوند متعال به دو نوع مخلوق، عقل، ادراک و فهم داده که بسیاری چیزها را که ندیده‌اند، وقتی ببینند، از آن‌ها برداشت‌هایی می‌کنند؛ لذا می‌فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونَ»؛ من جن‌ها و انسان‌ها را فقط برای عبادت خویش آفریده‌ام. اگر این دو مخلوق از عبادت خدا سرپیچی کنند، پس اصل خود را فراموش کرده و هدف را گم کرده‌اند.

از آن‌جایی که دنیا دارالأسباب و محل امتحان است، الله تعالى در مقابل عقل، نفْس را آفریده است که اگر این دو به تنهایی برای انسان آزاد گذاشته شوند، عقل و نفس با هم برخورد می‌نمایند؛ هرگاه عقل کامل باشد، نفس را کنترل می‌کند و در نتیجه کارهایی از انسان سر می‌زند که به نفع وی باشند، ولی اگر عقل مغلوب باشد، نفس او را به کارهایی وا می‌دارد که به ضرر انسان باشند. خداوند متعال برای کمک عقل و نفس دو نیروی دیگر مقرر فرموده است. هرگاه مهربانی خدا و کرم‌نوازی الٰهی شامل حال بنده‌ای باشد، عقل تقویت می‌شود تا کارهای خود را درست کند. سلسله‌ی تشریف‌آوری پیامبران و نزول دستورات الٰهی به زمین جهت تقویت عقل است. از طرف دیگر شیطانی که به سبب ما انسان‌ها از بهشت رانده شد و از رحمت الٰهی دور افتاد، کینه و بغض خود را به کار بسته و از دور در نفس وسوسه می‌اندازد تا بر عقل فایق آید و انسان را به مهلکه بیندازند.

هدف اصلی خلقت، به جا آوردن بندگی است؛ یعنی ذهن، پندار و عقل ما تابع مافوق باشد و هر چه او بگوید، همان را انجام بدهیم و از هر چه نهی کند، باز آییم. به طور مثال اگر کارفرمایی، با کارگری قرارداد طی کند که کارم را چنین و چنان انجام بده. اگر کارگر کار را به درستی انجام دهد، کارفرما مزدش را می‌دهد و از او خشنود می‌شود و گاهی علاوه از مزد، به او جایزه هم می‌دهد. اما اگر کارگر خیانت کند و وقت‌کُشی نماید و کار را درست انجام ندهد، با کارفرما اختلاف پیدا می‌کند و شاید مزدش را هم به درستی نگیرد.

الله تعالى ما و شما را خریده است؛ «إِنَّ اللهَ اشْتَرَىٰ مِنَ المُؤمِنِیْنَ أَمْوَالَهُمْ وَأَنْفُسَهُمْ»؛ وقتی که خدا گفت:«أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ»؟ همه «بَلَىٰ» گفتیم که تو آقا و ربّ ما هستی. بعد وقتی که پیامبران می‌آیند و به سوی حق دعوت می‌دهند، آن را قبول می‌کنیم. لذا الآن الله تعالى می‌گوید: جسم وجود شما و اموالتان را از شما می‌خرم و در مقابل، بهشت را به شما می‌دهم. پس ما شدیم غلام، که نه در جان خود اختیار داریم و نه در مال خود؛ لذا باید خدا را طوری عبادت کنیم که خود فرموده است و قرآن را بر ما نازل کرده است و پنج چیز را بنیاد اسلام قرار داده است. رسول خدا ـ صلى الله علیه وسلم ـ می‌فرماید: «بُنِیَ الإِسْلاَمُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ، وَإِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَالحَجِّ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ»؛ اساس و شالوده‌ی اسلام بر پنج چیز قرار گرفته است: اوّل این‌که شما درون سینه‌ی خود را برای پذیرش بندگی آماده کنید و از ته دل، فکر و ذهن خود خدا را قبول نمایید که این معنی لَا إلٰه إلّا الله است. اما چون فکر و اندیشه‌ی ذهن و تخیّلات قلب را همگان نمی‌فهمند، راز دل را زبان باید در میان بگذارد؛ پس خداوند چهار چیز را به عنوان علامت و نشانی ایمان درآورده است. سه چیز به گونه‌ای هستند که گاه‌گاهی نشان داده می‌شوند؛ یکی زکات، دیگری روزه که سالی یک بار انجام داده می‌شوند و دیگری حج که در عمر فقط یک بار فرض است. اما آن‌چه بنده‌ی فرمانبردار را از نافرمان جدا می‌کند، رسول خدا ـ صلى الله علیه وسلم ـ می‌فرماید: «بَیْنَ الْعَبْدِ وَالْکُفْرِ تَرْکُ الصَّلَاةِ»؛ فرق بین بنده‌ی مؤمن و کافر ترک نماز است.

یک صورت نماز این است که ما مطابق با شرایط نماز، آن را در خانه بخوانیم تا دیگران متوجه نشوند. خداوند متعال این نماز را برای مردان نمی‌پسندد، بلکه می‌فرماید: «وَارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِیْنَ»؛ نماز را با جماعت بخوانید؛ یعنی مردم یک محله و یا یک شهر همگی در کنار هم قرار بگیرند و نماز را به جا آورند. حکمتش این است که اگر رابطه با خدا درست باشد که تک تک مردم از خدا بخواهند، خدا به آن‌ها می‌دهد، ولی اگر مخلص با اخلاص سؤال کند و غیر مخلص با بی اعتنایی سؤال کند، در میانشان فرق هست؛ در جماعت، افراد مخلص و بی اعتنا هر دو وجود دارند که شاید به خاطر قبولی مخلصین، نماز دیگران هم مورد قبول واقع شود. لذا رسول خدا ـ صلى الله علیه وسلم ـ می‌فرماید که اگر تنها نماز بخوانی، ارزشش پایین است، ولی اگر با جماعت بخوانی، ارزشش بالاتر است که ادنى‌ترین درجه‌اش ۲۵ یا ۲۷ درجه است.

اما برای این‌که نماز با جماعت خوانده شود، نیاز است که در تابستان زیر سایه و در زمستان در پناهگاهی قرار بگیریم. وقتی که پیامبر اسلام ـ صلى الله علیه وسلم ـ از مکه به مدینه هجرت کردند، مسلمانان که همگی در قُبا جهت استقبال جمع شده بودند، هنگامی که پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ وارد قبا شد که در آن زمان از مدینه فاصله داشت، مردم قبا از ایشان خواستند تا چند روزی را مهمانشان باشد، آن حضرت ـ صلى الله علیه وسلم ـ در آن‌جا ماندند و محلی را برای نماز تعیین فرمودند که به مسجد قبا شهرت یافت و در فضیلتش فرمودند: «نماز در مسجد قبا مانند عمره است.» و قرآن درباره‌ی آن مسجد می‌فرماید: «أُسِّسَ عَلَىٰ التَّقْوَىٰ». بعد از چهارده روز ـ کم و بیش ـ که وارد مدینه شدند، زمینی را که مال چند یتیم بود، خریداری نموده و مسجد النبی را بنا نهادند. در ساخت مسجد، پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ خود خشت را بر می‌داشت و اوّلین خشت را پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ نهاد و دومین را ابوبکر، سومین را عمر و چهارمین را عثمان ـ رضی الله عنهم ـ. بعد عمّار ـ رضی الله عنه ـ به پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ فرمودند: شما استراحت نمایید، من در عوض شما دو خشت برمی‌دارم. لذا همه یکی و عمار دو خشت بر می‌داشت.

بنابراین از ضروریات برگزاری نماز جماعت، ساخت مسجد است. به همین خاطر خداوند متعال می‌فرماید: «إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللهِ»؛ تعمیر مسجد چندین صورت دارد که معنای اصلی آن همین است که مملو از نمازگزاران باشد. نبی اکرم ـ صلى الله علیه وسلم ـ در آخرین لحظاتی که از این دنیا تشریف بردند، صبح روز دوشنبه، پرده‌ی حجره را کنار زدند و دیدند که مردم در صف‌ها ایستاده‌اند و ابوبکر صدیق امام است. مردم از دیدن رسول خدا ـ صلى الله علیه وسلم ـ خوش‌حال شدند و ابوبکر هم متوجه شد و خواست که عقب برود، ولی پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ اشاره فرمودند که سر جایت باش. پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ بسیار خوش‌حال شدند که این مردم هدایت یافته‌اند و می‌توانند دین را پیش ببرند.

لذا خداوند متعال می‌فرماید: «کسانی می‌توانند مساجد را آباد کنند که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند و نماز را بر پا دارند و زکات اموال خود را بپردازند و به جز از خدا از کسی نترسند. پس امید است که چنین مردمی هدایت یافته باشند.»

٭ خطبه‌ي جمعه (۱۳ شوال ۱۴۳۳= ۱۰/ ۰۶ /۹۱)

همچنین ببینید

در جمع طلاب و علمای خواف: شهیدی با گریه بر نمی‌گردد، بکوشید تا شهیدی‌ها پدید آید

شیخ الحدیث مولانا سید محمد یوسف حسین‌پور، مدیر عین العلوم گُشت و دبیر کل شورای …