اهميت تعليم و تعلم قرآن مجيد

هر گاه از طرف مافوقي نعمت بزرگ و شايسته‌اي بر مردم باشد، براي اين‌كه قدر آن نعمت را بدانند و سپاسگزاري‌اش كنند، آن وقت آن بزرگوار آن نعمت را جهت ياد آوري بيان مي‌دارد. اگر ما به نعمت‌هاي الهي كمي توجه كنيم و به خيال خود بياوريم، هر يك نعمتي از نعم الهي به قدري ارزش دارد و قابل تقدير و سپاس است كه شكرش از عهده‌ي انسان بالاتر است. بنا به گفته‌ي شيخ سعدي (رحمة الله عليه):

بنده همان به كه ز تقصير خويش /٭/ عذر به درگاه خداي آورد

ورنه سزاوار خداوندي‌اش /٭/ كس نتواند كه به جاي آورد

با وجود این‌که همه‌ی نعمت‌های الهی ارزشمنداند و قابل امتنان؛ و شایسته‌ی یادآوری‌اند، ولی الله تعالی طوری نمی‌کند که منت بر ما بنهد؛ در حالی که طوری هستند که از حساب خارج اند. و لیکن الله تعالی یکی از نعمت‌هایش را به‌گونه‌ای ذکر می‌کند که همه‌ی نعمت‌های خداوندی یک طرف؛ و این نعمت ارزشش بیش‌تر است. و به حدی ارزش دارد که خداوند متعال آن را به صورت احسان و امتنان یاد آوردی می‌کند که: «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَیٰ المُؤْمِنِیْنَ إِذْ بَعَثَ فِیْهِمْ رَسُولاً» [آل عمران: ۱۶۴]. حکمت این نعمت را منت گذاری‌اش این است که بقیه نعم بعضی به گونه‌ای هستند که در زندگی دنیا با مردم همراه‌اند و بعد از زندگی دنیا کنار می‌روند؛ لذا قدر و قیمتش در مقابل نعمت‌های بالاتر ضعیف‌تر است. نعمت‌های وجود انسان مثل بینایی و غیره بعد از ده إلی صد سال از مردم کنار می‌رود و زمانی که جسم به خاک تبدیل شود، این نعمت همراهش نیست؛ ولی نعمت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ چنان نعمتی است که با مردن از انسان جدا نمی‌شود بلکه بعد از مرگ انسان با روح او همراه است و روح فنا شدنی نیست. جسم انسان در قبر گم می‌شود ولی روح اگر نیک است در اعلی علیین؛ و اگر بد است در سجین قرار می‌گیرد و روز قیامت همان مشک خاک شده‌ی جسم را درست می‌کند و روح را به او باز می‌گرداند و بازخواست می‌شود. ارواحی که به نعمت ایمان سرافراز شده‌اند، ایمان همراهشان است…

بعثت و تشريف آوري پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم ـ نعمت بزرگي است كه قابل امتنان است. منت در اثر چيست؟ چه كارنامه‌اي پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم ـ هنگام بعثت انجام دادند كه فرستاده شدنش قابل منت است؟ در حقيقت كارنامه‌ي پيامبر ارزش دارد.

كارنامه چيست؟ اگر انسان بنشيند كمي فكر كند به ارزشش پي مي‌برد. الله ـ سبحانه و تعالی ـ مي‌فرمايند: وظيفه‌ي پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم ـ چهار چيز است؛ از آن‌جمله يكي اين است كه: «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِه»؛ معناي تلاوت: به دنبال رفتن؛ و دنبال گمشده رفتن يعني تلاوت. اما مراد اين‌جا چيست؟ هر آن چيزي كه بر خدايي خدا و بر قدرت و احسان الله دلالت كند، آيات خدايند. پس انسان هم آيت خدا است و آسمان و زمين هم آيت خداي‌اند… اما مراد اين‌جا از آيات الفاظ قرآن مجيد است. كه الفاظ قرآن ما را بر خداوندي و قدرت و يگانگي خدا يادآوري و نشاندهي مي‌كند. پس وظيفه‌ي پيامبر ـ صلى الله عليه وسلم ـ اين بود كه: قرآن مجيد را بخوان و صداي تو در دل مردم اثر مي‌كند.

در حديث است: باري مشركان مكه كه در صدد اين بودند كه مسلمانان را باز دارند، حضرت ابوبكر ـ رضي الله عنه ـ كه فرد معتمدي بود، هم از فشار كفار تنگ شد؛ لذا از پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم ـ اجازه‌ي هجرت خواست. پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم ـ ديدند كه خيلي ناراحت است اجازه داد… حضرت ابوبكر ـ رضي الله عنه ـ را يكي از سرداران ديد. گفت: كجا؟ گفت: مي‌روم و خدايم را پرستش مي‌كنم كه قوم نمي‌گذارند. گفت: من سفارشت را مي‌كنم. رفت و ابوبكر را امان داد. مردم گفتند: به يك شرط؛ سردار گفت: شرط اين چيست؟… گفتند: كه قرآن مجيد را بلند نخواند تا زن و فرزند ما نشنوند. ابوبكر ـ رضي الله عنه ـ گفت خوب است. و تا چند ماهي بر همين شرط عمل كرد. بعد ديد كه ما بايد قرآن را به‌گونه‌اي بخوانيم كه در مردم اثر كند و در خانه خواندن اثر ندارد. لذا در حياط خود نمازخانه‌اي درست كرد و مردم كه از بيرون مي‌گذشتند، صدايش را مي‌شنيدند و جمع مي‌شدند و به قرآن گوش فرا مي‌دادند…

لذا هدف اين است كه آواز و صداي قرآن در مردم اثر مي‌گذاشت و چون عرب بودند، مي‌فهميدند.

 از اين جهت يكي از وظايف پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم ـ تلاوت بود. اگر شنوندگان زبان مادريشان عربي باشد، دو فايده دارد: يكي شنيدن قرآن؛ كه در حديث است ”به هر حرف تلاوت، سي نيكي است و همين اندازه بدي كم مي‌شود و سي درجه درجات بالا مي‌رود و همين اندازه به شنوندگان هم ثواب مي‌رسد.“ مثلاً «اَلْحَمْدُ» صد و پنجاه ثواب دارد. پس اگر ورقي، ربع جزء، نيم جزء و يك جزء تلاوت شود، چه‌قدر ثواب دارد؟!

پس تلاوت قرآن بدون فهم، اين ارزش را دارد! و ما اگر فهميديم و آن را در زندگي پياده كرديم، آن مسلمان واقعي است. پس تلاوت قرآن يك وظيفه است.

امروزه كه به ظاهر دنيا پيشرفت كرده و همه به دنبال سواداند و جاهايي كه تعليم و تعلم است، نامش دانشگاه! ولي ما متأسفيم كه در تعليم و تعلم قرآن فرزندان ما بي‌سواداند ـ إلا ما شاء الله حدود پنج درصد قرآن‌خوان‌اند ـ. گاه‌گاهي بعضي شوق دارند كه به مدرسه‌ي ديني مي‌آيند، قرآن بلد نيستند. آيا كسي‌كه ۷ ـ ۸ سال در دبستان و دبيرستان عمر گذراند، و مي‌آيد در مدرسه؛ اين را در كنار كودك شش ساله نشاندن و تعليم دادن شرم آور نيست؟

مشكل اين است كه اطفال شش ساله را كه بايد راهي دبستان كنيم، آماده‌ايم؛ اما فكري براي اين‌كه به قرآن آشنايشان كنيم، نداريم. بر مسلمانان فرض است كه براي ياد دادن مسلماني به فرزندان خود بها بدهند و آن‌ها را به اسلام و مسلماني آشنا كنند.

زماني كه ما پاكستان بوديم، فرزندان مردم در كالج درس انگليسي و… مي‌خواندند ولي هر نفري يك عالمي را حقوق مي‌داد تا به فرزندانش دروس ديني را هم ياد دهد و آن بچه‌ها روزي يك يا دو ساعت كم و بيش، تعليمات اسلامي را هم ياد مي‌گرفتند. كساني كه به جماعت تبليغي رفته‌اند مي‌بينند در پاكستان مهندسان و دكترها با علما تفاوت ندارند.

اما ما نه خود از دين خوشمان مي‌آيد و نه در فكر فرزندان‌ايم. بي توجهي والدين فرزندان را خراب كرده است. هم‌سن و سال‌هاي من كه حضرت صاحب [مولانا سيد عبدالواحد گشتي] ـ رحمة الله عليه ـ روي آن‌ها كار مي‌كرد، همه قرآن خوان‌اند.

اين جاي افسوس و جاي رنج است. نه دين نه دنيا… بايد شما در فكر دنيا هم باشيد و هم در فكر آخرت؛ قرآن مي‌فرمايند: «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِيْ الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» [بقره: ۲۰۱].

خدايا ! آن‌چه از ما بر مي‌آيد كه بگوييم، ما گفتيم تو در دل‌هايشان بينداز و از ما خدمت بگير. ما از شما مردم براي تعليم فرزندان پول سؤال نمي‌كنيم… بياييم مسئوليت‌مان را با هم بر دوش بكشيم… چرا فكر نرفتن به جهنم را نداريم؟ چرا فكر سؤال خدا را نداريم؟

قرآن كريم مي‌فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِيْنَ آمَنُوْا قُوْا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيْكُمْ نَارًا» [تحريم: ۶]؛ خود و خانواده‌يتان را از آتش جهنم برهانيد.

٭ خطبه‌ي جمعه (۱۸/ ۱۰ /۱۴۲۷)

همچنین ببینید

در جمع طلاب و علمای خواف: شهیدی با گریه بر نمی‌گردد، بکوشید تا شهیدی‌ها پدید آید

شیخ الحدیث مولانا سید محمد یوسف حسین‌پور، مدیر عین العلوم گُشت و دبیر کل شورای …