اتباع از پیامبر نشانه‌ی سپاسگزاری نعمت پروردگار

الله تعالی نعمت‌های گوناگون و متعددی را برای بندگان خود و برای بنی نوع انسانی بذل و بخشش نموده است که اگر هر نعمتی در مقابل نعمت دیگر بررسی شود، هر یکی از دیگری برتری دارد. اما نعمت بعثت انبیاء چنان نعمتی است که مثل و برادری ندارد؛ خداوند متعال برای اظهار مزیت و فضیلت نعمت بعثت انبیاء علیهم الصلاة و السلام احسان و منت خویش را بر سر مردمان اعلام می‌کند قرآن می‌فرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ» [آل عمران: ۱۶۴]، از این جهت که باقی همه‌ی نعمت‌ها فرعی و شاخه‌اند، نعمتی که حیثیت اصولی و بنیادین دارد، همان نعمتی است که به وسیله‌ی آن انسان در این جهان و آن جهان کامیاب و پیروز شود، اگر بقای انسانی است که الله تعالی انسان را به وجود آورده و بعداً هم او را در این دنیا باقی می‌گذارد، به طور موقت است، اگر حکومتی و پادشاهی و مقام و پستی هم بدهد، آن هم موقت است؛ اما نعمت ایمان چنان نعمتی است که هم در این دنیا و هم در آن دنیا و هم بعد از مرگ با انسان همراه است و هم در قیامت با آن شخص همراه است و سبب قرار می گیرد که انسان از جهنم نجات پیدا کند و به جنت برسد. اما آن را شخص چه زمانی می تواند این نعمت را به دست بیاورد؟ زمانی که بر پیامبریِ پیامبری ایمان داشته باشد و بر هدایت‌ها و راهنمایی‌های آن پیامبر عمل کند. از این جهت وجود پیامبر در میان مردم بالاترین نعمت محسوب می‌شود.

این ماه مبارک که ما در آن قرار گرفته‌ایم و امروز پانزدهمین روز آن است، ماه بسیار پر فیض و برکتی است؛ البته ماه رمضان فضایل زیادی دارد: از آن جهت که پیامبر در آن ماه مبعوث شده است و اولین آیات کلام الله مجید در آن نازل شده‌اند و خداوند متعال قرآن مجید را از لوح محفوظ به بیت المعمور در شب قدر که در این ماه قرار دارد، نازل فرموده است، اما این ماه مبارک (ربيع الأول) ماهی است که نبی اکرم صلی الله علیه وسلم پای خود را در آن بر عرصه‌ی وجود نهاد؛ لذا ما باید تولد نبی اکرم صلی الله علیه وسلم را که بزرگترین نعمتی است که الله تعالی به ما و شما داده است، قدر و قیمت آن را به جا بیاوریم اما نه از آن جهت که آن‌حضرت صلی الله علیه وسلم یک انسانی بوده است، بلکه از آن جهت که او پیامبر خدا بوده است؛ وگرنه انسان‌های زیادی وجود دارند که مقبول بارگاه خداوند شده‌اند یا در میان مردم شخصیت و شهرتی داشته‌اند، ولی چنین انسانی که بتواند نمایندگی الله تعالی را به گونه‌ای انجام دهد که کل نمایندگان الهی زیر دستش قرار بگیرند و او بالا دست همه قرار بگیرد، آن شخص فقط جناب محمد صلی الله علیه وسلم است و افتخار دیگر ما آن است که الله تعالی ما را از امت این نبی قرار داده است، برتری و فضیلت و مزیت پیامبر ما به اندازه‌ای است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «لَو کانَ مُوسَىٰ حَیّاً مَا وَسَعَهُ إلَّا اتِّبَاعِی»؛ اگر شخصیت پیامبری اولوا العزم همانند حضرت موسی علیه الصلاة والسلام را الله تعالی اجازه می‌داد که بیایند، ايشان هم چاره‌ای جز پیروی کردن از من را نداشتند. پس وقتی که الله تعالی چنین افتخار و فضیلت و مزیتی را به من و شما داده است که ما را از امت محمد صلی الله علیه و سلم قرار داده است، این نعمت قدر دانی و شکر می‌خواهد که ما باید سپاس الله تعالی را در مقابل این نعمت به جا بیاوریم و قدردانی از این نعمت در صورتی می‌شود که راهنمایی و هدایتی را كه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم از جانب الله تعالی برای انسان‌ها آورده است، بر آن هدایت و راهنمایی‌ها عمل شود، اگر ما از یک طرف بگوییم که با پیامبر محبت داریم و افتخار می‌کنیم که از امت آن‌حضرت قرار گرفته‌ایم و این فخر بسیار بزرگی برای ماست که مسلمانیم، ولی عمل و کردار و رفتار و اخلاق و معامله و برخورد ما مسلمانی نباشد و مطابق با راهنمایی‌های پیامر اکرم صلی الله علیه وسلم نباشد، پس به تنهایی ادعای زبانی و افتخار زبانی دردی را برای ما و شما دوا نمی‌کند.

حقیقت این است که اگر ما می‌خواهیم که واقعاً خداوند متعال نظر رحمت خود را از ما و شما نگیرد و از ما راضی باشد و ما را دوست بدارد، آن فقط یک راه دارد که عبارت است از: پیروی و اتباع از سنت‌های جناب نبی کریم صلی الله علیه وسلم. الله تعالی در قران مجید بیان می‌فرماید: ای محمد [صلی الله علیه وسلم]! تو از طرف من به امت خودت و بندگانم اعلام کن که اگر شما دوستی الله تعالی را می‌خواهید و رضایت و خشنودی الله تعالی را می خواهید، «فَاتَّبِعُونِی» [آل عمران: ۳۱]؛ از من پیروی کنید. پس دوستی با خدا یا دوستی با پیامبر که در حقیقت این دو نعمت از بالاترین نعمت‌ها هستند که هم در دنیا و هم در آخرت به درد ما می‌خورند، آن‌ها با پیروی و اتباع از دستورات و سنت‌های نبی اکرم صلی الله علیه وسلم حاصل می‌شوند.

متأسفانه امروزه مردم به گونه‌ای گرفتار محبت دنیا شده‌اند که کل شب و روزشان فقط به این خاطر است که دنیا به دست بیاید و ما بی وفایی این دنیا را هم می‌بینیم که مردم در پی دنیا هستند، از آن طرف عزرائیل هم می‌رسد و دنیا می‌ماند و آن‌ها می‌روند. ما به هیچ شکلی نمی‌توانیم به این دنیا برسیم، هر اندازه که تلاش ما بیشتر باشد، اما ثروت و مال و مقام و پست دنیا و هر آنچه که شما بگویید اگر خیلی زیاد با ما و شما وفا کند تا ۱۰۰ سال، و گرنه بیشتر همین افرادی هستند که آن‌ها را می‌بینیم جوانان همه جوانمرگ می‌شوند و می‌روند، در پی تحصیل دنیا قرار گرفته‌اند، از طرفی جنازه‌هایشان را می‌آورند یا ماشینی تصادف می‌کند، یا با مأموری برخورد می‌کنند و تیراندازی می‌شود و از بین می‌روند یا گرفتار می‌شوند و به زندان‌ها انداخته می‌شوند. همه‌ی این چیزها از آن جایی است که ما در پی دنیاییم، البته آنانی که در تلاش دین باشند یا در تلاش عمل کردن بر احکام الهی باشند، برای آن‌ها هم مشکلات پیش می‌آید، این نیست که مرگ آنجا نمی‌آید، مرگ این طرف و آن طرف می‌آید؛ اما شخص دیندار بعد از این که فوت کند، در راحت و آسودگی قرار می‌گیرد. در احادیث می‌آید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم از آنجایی که الله تعالی به او اطلاع داده است، می‌فرمایند: وقتی که انسان در قبر گذاشته می‌شود، دو فرشته به صورت نا آشنا و ناشناخته حاضر می‌شوند که کیفیت آمدن آن‌ها و برخوردشان با صاحب قبر به عملکرد خود صاحب قبر بستگی دارد، اگر صاحب قبر ایمان شایسته‌ای به الله تعالی دارد و اعمال خوبی انجام داده است، فرشتگان نزد او به شکلی می‌آیند که او از دیدن آنان خوش بشود و با او برخوردی می‌کنند که از آن برخورد لذت ببرد و از او می پرسند که تو در دنیا چه کسی را عبادت می‌کردی و رب تو که بود؟ آن شخص جواب می‌دهد: الله! ولی این لفظ الله، هم وقت مرگ و هم در قبر زمانی بر زبانش می‌آید که همیشه به یاد الله بوده باشد، حالا از آن صاحب قبر سؤال می کنند: «مَن رَبُّکَ»؟ رب، خدا و معبود تو (آن کسی که او را می‌پرستیدی) کیست؟ او می گوید: الله! از دینش می‌پرسند که دینت چه دینی بود؟ آیا یهودی‌ای بودی؟ آیا نصرانی‌ای بودی؟ آیا گبر و یا هندو و یا سيک بودی یا مسلمان؟ چه دینی داشتی؟ مسلمان به شرطی که مسلمانی خودش را بداند و مطابق به آن عمل کند، بر زبانش می‌آید: الإسلام! که دین من دین اسلام بود. بعد از آن درباره‌ی جناب نبی اکرم صلی الله علیهو سلم هم سؤال می‌شود: «مَا تَقُولُ فِی حَقِّ هذَا الرَّجُل؟» درباره‌ی این شخصی که نزد شما از طرف الله تعالی آمده بود، چه می‌گویی؟ پس در این هنگام آن شخص می‌گوید: او نماینده‌ی الله تعالی و پیامبرش بود و الله تعالی او را برای هدایت ما فرستاده بود و هرچه او گفت، ما پذیرفتیم و مطابق با دستور او عمل کردیم. آن دو فرشته می‌گویند: ما می‌دانستیم تو اینطور سخنانی را می گویی، «نَم صَالِحاً»؛ برو صحیح و تندرست و سالم بخواب و آرام بگیر.

اما اگر خدای ناخواسته شخصی در آنجا بنابر علاقه‌های غیر اسلامی‌ای که در دنیا برای خود پیدا کرده بود، آگاه نشد و خدایش را اعلام نکرد و دین خود را ظاهر ننمود و راجع به پیامبر درست جواب نداد، پس در آنجا خداوند متعال به مأموران خود دستور می‌دهد که برایش سزا و شکنجه بیاورند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم چیزهایی را بیان می کند که تا زمانی که ما به آنجا نرویم و آنها را مشاهده نکنیم، آنها را نمی‌فهمیم. ظاهراً ما فکر می‌کنیم که این شخص مرده است و مثل سنگ و خاک بدون احساس است، ولی چنین نیست که ما فکر می کنیم؛ الله تعالی می‌فرماید: در این هنگام اگر به کفر و شرک و فسق و فجور مبتلا بوده و اعمال ناپسندی را مرتکب شده است، پس در این وقت بر آن شخص سزا می‌آید، الله تعالی بعضی از مأموران را دستور می‌دهد که آن شخص را با گرزهایی آهنین بکوبند و خداوند متعال بر بعضی فشار و تنگی‌ای می آورد که گویا قبر او را می‌فشارد و درهایی از جهنم برای او باز می‌شوند و تپش گرمای جهنم به او می‌رسد.

پس آن شخصی که از حالات آینده و از وضعیت‌هایی که در آینده برای ما پیش می‌آیند، ما را آگاه می‌سازد تا ما فکر خود را برای آینده برداریم، واقعاً قدر و قیمت آن شخص زیاد است. متأسفانه امروزه جوانان ما حتی حاضر نیستند شکل پیامبر را بپذیرند و شکل غربی‌گری مُد قرار گرفته است؛ ریش ها را بتراش! و موها را سمت چپ بخوابان! یعنی کدام عملی که کفار در اروپا انجام می‌دهند، باید ما در این جا انجام بدهیم، گویا که این اشخاص با عمل خویش نشان می دهند که (نعوذ بالله) ما با پیامبر هیچ ربطی نداریم. می گویند: هر کسی که دیگری را دوست داشته باشد، تقلید او را می‌کند، اگر ما واقعاً پیامبر را دوست می‌داشتیم، باید از ایشان تقلید می‌کردیم، لباس و سر و صورت خود را مانند او می‌کردیم، عبادت خود را مثل او انجام می‌دادیم و اخلاق و رفتار خود را همانند او می‌کردیم. در روایات می‌آید که یک شخصی به مسخره، خود را به شکل حضرت موسی علیه السلام نموده و ادای ایشان را در می‌آورد، روز قیامت الله تعالی می‌فرماید: این چهره‌ای را که اداهای پیامبر مرا درآورده است، نباید به جهنم برود، البته خود این شخص مستحق جهنم است؛ زیرا که توهین و مسخره کردن پیامبر کفر است و باید به جهنم برود، اما این شکل نباید به جهنم برود، الله تعالی شکل سگ اصحاب کهف را به این شخص می‌دهد و او را به جهنم می‌فرستد و شکل این شخص را به سگ اصحاب کهف داده، او را داخل بهشت می‌گرداند. سعدی می‌فرماید:

سگ اصحاب کهف روزی چند /٭/ پی نیکان گرفت و مردم شد

اتباع و پیروی کردن از افراد نیک و تقليد از ايشان، نزد الله تعالی ارزش دارد. بالاترین شخصیتی که ما باید از او تقليد كنيم و خود را به شکل او در بیاوریم، پیامبر من و شماست؛ بقیه بندگان هم اگر نیک می‌شوند، به سبب این است که تقليد پیامبر را می‌کنند.

پس ما و شما باید سعی کنیم که رفتار و روش نبی اکرم صلی الله علیه وسلم را که در عربی به آن سنت می‌گویند، اختیار کنیم، این نمازی که الله تعالی آن را بر ما و شما فرض قرار داده چیست؟ این است که ما غلامی الله تعالی را به جا بیاوریم که الله تعالی مولا و آقای شماست و ما غلام‌های او هستیم، اما به چه شکل و صورتی؟ همان طور که پیامبر انجام داده است؛ آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند: «صَلُّوا کَمَا رأَیتُمُونِی أُصَلِّی»؛ نمازتان را همانطور که من انجام می‌دهم، انجام دهید. به همین خاطر الله تعالی در کتاب‌های خویش مستقیماً دستور نمی‌دهند که شما خودتان عمل کنید، بلکه عاملی با آن‌ها می‌فرستد تا او عمل کرده و به ما نشان دهد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم روزه می‌گرفت و ما را دستور می‌داد این طور روزه بگیرید و نماز می‌خواند که شما این طور نماز بخوانید؛ صدقات و خیرات می‌داد که این طور صدقه و خیرات بدهید و سر و صورت مبارک خویش را درست می‌کرد که سر و صورت خویش را این طور کنید و شکل خود را این طور در بیاورید. نبی اکرم صلی الله علیه وسلم وقتی در مدینه آمد دید که این جا یهودیان هم سکونت دارند و آن‌ها مدعی بودند که ما امت حضرت موسی علیه الصلاة والسلام هستیم و دین و آیین و رفتار ما و عملکرد ما موسایی است. تا این وقت هم از جانب الله تعالی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم دستوری صریح راجع به شانه كردن موها نرسیده بود، البته قوم عرب بنابر آنچه از حضرت اسماعیل مانده بود که نوه‌های حضرت اسماعیل باشند، همانطور که رسم آنها بود موهاي سر را از وسط باز می‌کردند و موها را بلند نگه می‌داشتند و از بالای گوش‌های خود می‌چیدند و نبی اکرم صلی الله علیه وسلم نيز در مكه چنين مي‌كرد؛ اما وقتی مدینه آمد، دید که مردم آنجا موهای خود را به سمت جلوی صورت رها می‌کنند و گیسوان را باز نمی‌کنند. پس پیامبر دستور داد تا چند روزی این طور موها را نگه بدارند، شاید که این رسم حضرت موسی علیه الصلاة والسلام است که از طرف الله تعالی آورده است. بعد از مدتی وحی الهی آمد که این چیزی است که یهودی‌ها آن را اختیار کرده‌اند، چیزی خود ساخته است و روش پیامبران گذشته نیست؛ روش حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل همین است که موها را از وسط باز بکنیم نه این که از قسمت چپِ سر موها را جدا کنیم، اما جوانان ما چون که می‌بینند که غربی‌ها این طور می‌کنند و معلمان و مربیانشان چنین می‌کنند، ما هم باید این طور بکنیم و سنت‌های پیامبر کاملاً نادیده گرفته می‌شوند. ریش که سنت پیامبر است و تراشیدن آن حرام است، ما کاملا به این حرام مرتکب می‌شویم. خداوند متعال به ما و شما هدایتی بدهد و الله تعالی توفیق دهد که ما خود را به شکل مسلمانی دربیاوریم و عادات مسلمانی را اختیار کنیم.

٭ (خطبه‌ي جمعه: ۱۵ ربيع الأول ۱۴۳۵)

همچنین ببینید

در جمع طلاب و علمای خواف: شهیدی با گریه بر نمی‌گردد، بکوشید تا شهیدی‌ها پدید آید

شیخ الحدیث مولانا سید محمد یوسف حسین‌پور، مدیر عین العلوم گُشت و دبیر کل شورای …