قال الله تعالىٰ: «وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» [الحج: ۳۲]؛ «بهجا آوری تعظیم شعائر الله در اثر تقوای دلهاست».
مبنای شرایع بر تعظیم شعایر الله است
باید دانست که مبنای شرایع بر بهجا آوری تعظیم شعایر الله و تقرب جستن به وسیلهی آنها به سوی خداست؛ زیرا ما قبلاً اشاره نمودیم که راهی که خداوند برای مردم مقرر نموده است، عبارت است از نقالی و حکایت آنچه در جانب تجرّد است، با انجام کارهایی که به سوی حیوانیت نزدیک میگرداند. هدف ما از شعایر، اموری ظاهر و محسوس هستند که خداوند آنها را وسیلهی پرستش خدا قرار داده است، و آنها چنان ویژگیای نسبت به خداوند دارند که بهجا آوری تعظیم آنها، بهجا آوری تعظیم خدا به حساب میآید و کوتاهی در حق آنها کوتاهی در حق خدا محسوب میگردد و این در دلها چنان جای گرفته است که بدون پاره کردن دلها بیرون نخواهد رفت.
شعایر به روش طبیعی، شعایر قرار گرفته اند؛ زیرا نفوس انسانی به عادات و خصلتهایی اطمینان مییابند که از مشهورات مسلم بین آنها باشند که بتوان جزو بدیهیات اولی شمرده شوند و شک و تردید، در آنها راهی نداشته باشد؛ پس در این صورت رحمت خداوندی به صورت چیزهایی ظاهر میگردد که نفوس و علوم مروجهی آنان، آنها را واجب قرار دادهاند، پس آنها را میپذیرند و پرده از حقیقت آنها برداشته میشود و دعوت به سوی آنها بین خاص و عام یکسان میگردد. پس در این وقت به جا آوری تعظیم آنها لازم میگردد؛ مانند کسی که به نام خدا قسمی یاد کرده باشد که شکستنش را کوتاهی در حق خدا میداند و خود را نسبت به آن مؤاخذه میکند. همچنین در میان اینها چیزهایی مشهور میگردند که علوم آنان تسلیم آنها قرار میگیرند و این تسلیم شدن علوم در برابر آنها واجب مینماید که رحمت خداوندی در حق آنها ظاهر نگردد، مگر در همان چیزهایی که ایشان به آنها منقاد گشتهاند؛ زیرا مبنای تدبیر بر چیزهای سهلتر استوار میشوند و نیز واجب میگرداند که خود را برای به جا آوری تعظیم نهایی موظف بدانند؛ زیرا کمال آنان در همین تعظیم به جا آوردن است به گونهای که هیچ بیتوجهی به آن نشود و خداوند هیچ چیزی را بر بندگان به این خاطر فرض قرار نداده است که نفعی به او برگردد. او پاک و منزه است از این، و بلند مرتبه است. بلکه بدین خاطر آن را فرض کرده است که نفعش به خود آنها برمیگردد و به گونهای قرار گرفتهاند که بدون به جا آوری تعظیم نهایی به کمالی نرسند؛ لذا بر اساس شعائر رایج در بینشان مأموریت یافته و به آنها دستور داده شد تا در حق خداوند کوتاهی ننمایند. و هدف ذاتی در توجه به تشریع احکام، وضع شخصی نیست بلکه هدف اوضاع و احوال جامعه است؛ ولله الحجة البالغة.
قرآن از شعایر الله است
بزرگترین شعایر چهار تا هستند: قرآن، کعبه، نبی صلى الله علیه وسلم و نماز.
اما قرآن؛ در میان مردم رایج است که پادشاهان برای رعایا نامه مینویسند و تعظیم این نامهها به منزلهی تعظیم خود پادشاه به حساب میآید، و همچنین صحیفههای انبیاء علیهم السلام و تصنیفات دیگران نیز در میان مردم رواج دارند؛ لذا برگزیدن و پذیرفتن دین و آیین انبیاء و بزرگواران، در تعظیم صحیفهها و کتب آنها و تلاوتشان بجا آورده میشود و تسلیم شدن در برابر علوم و تلقی آنها در طول زمان بدون کتاب و خواندن و روایت آنها مانند محال بوده است؛ لذا مردم خواستار آن بودند که رحمت خداوندی به صورت کتابی نازل شده از جانب رب العالمین ظاهر گردد و تعظیمش لازم قرار گیرد. از جمله موارد تعظیمش:
یکی این است که به هنگام تلاوت قرآن، باید به آن گوش داد و خاموش ماند؛
دیگری این که باید برای به جا آوری دستورات آن مبادرت ورزید؛ مانند ادای سجدهی تلاوت، و خواندن تسبیح در جایی که امر به تسبیح شده باشد؛
و یکی دیگر این که بدون وضو نباید به آن دست زد.
کعبه از شعایر الله است
اما کعبه؛ مردم در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام علاقه داشتند که عبادتگاه و کنیسههایی به نام روحانیت خورشید و ستارههای دیگر بسازند و توجه به سوی مجرّد غیر محسوس، بدون ساختمانی که به نام او ساخته شود و وارد شدن در آن و علاقه پیدا کردن به آن، امر محالی بود که عقول آنها آن را در بدو امر انکار میکرد؛ لذا اهل آن زمان خواهان آن بودند که رحمت خداوند به صورت ساختمانی که آن را طواف نمایند و به وسیلهی آن به سوی خدا تقرب بجویند، ظاهر گردد. لذا دعوت گردیدند که به بیت الله رجوع نموده و تعظیم آن را به جا بیاورند. سپس مردم در طول قرنها بر این نشأت یافتند که تعظیم این خانه، به جای تعظیم خداوند محسوب میشود و کوتاهی در حق آن به منزلهی کوتاهی در حق خداست. بنابراین، حج آن لازم گردید و مأموریت یافتند که تعظیم آن را به جا آورند. از آن جمله:
یکی این که نباید بدون وضو آن را طواف کنند؛
دیگری این که در هنگام نماز به آن استقبال کنند؛
و استقبال و استدبار آن به هنگام قضای حاجت مکروه قرار گیرد.
نبی صلى الله علیه وسلم از شعایر الله است
اما نبی صلى الله علیه وسلم؛ به رسول نامگذاری نشد مگر به خاطر شباهتش با فرستادگانِ پادشاهان به سوی ملت خود که آنها را از امر و نهی پادشاه با خبر کنند؛ پس اطاعت فرستادگان به خاطر اطاعت و تعظیم فرستنده، بر مردم واجب گردید. پس از جملة تعظیم نبی صلى الله علیه وسلم اینست که:
اطاعت او لازم باشد؛
و بر او درود خوانده شود؛
و او با صدای بلند صدا زده نشود.
نماز از شعایر الله است
اما نماز؛ هدف از به جا آوری آن این است که شباهت به وضع بردگانی باشد که در جلوی پادشاه با ادب بایستند و عرایض و گزارشهای خود را به پیش او تقدیم دارند و از او حرفشنویی و خضوع داشته باشند. بنابراین، واجب است که در بارگاه خداوندی پیش از دعا، مدح و ثنای او به جا آورده شود و انسان خود را موظف کند که شکل و هیأتی به خود گیرد که به دربار پادشاهان ملاحظه میشود؛ از قبیل به اطراف نگاه نکردن و با ادب نشستن. و همین است مقصود قول رسول خدا صلى الله علیه وسلم که فرموده است: «إِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا کَانَ فِى الصَّلاَةِ فَإِنَّ اللَّهَ قِبَلَ وَجْهِهِ»؛ «هرگاه یکی از شما نماز میخواند، خداوند در جلویش قرار دارد.» والله أعلم.
٭ حجة الله البالغة/ ترجمه مولانا حسين پور