روز اول درس کتاب صحیح بخاری بود هر یک از طلاب با شوق و ذوقی کتاب صحیح بخاری را در دست داشتند و خوشحال از اینکه بعد از سالها به درس بخاری رسیدهاند. در همین گیر و گدار ناگهان مردی با هیئت ساده و عصا به دست وارد کلاس حدیث شد! زمزمه شد که استاد وارد شده است، همهمهی چند دقیقهی پیش قبل از ورود استاد به سکوت محض تبدیل گردید! گویا که با ورود …
ادامه نوشته »