صراط مستقیم چه راهی است [تفسیر سوره فاتحه ۵]

راه راست راهي است كه در آن پيچ و خم وجود نداشته باشد و از ديدگاه اعتقادي به ديني گفته مي‌شود كه در امور آن افراط و تفريط يافت نشود. افراط؛ يعني تجاوز از حد معيّن و تفريط؛ به معني كوتاهي كردن از حد معيّن است. در دو آيه‌ي آخر به صراط مستقيم راهنمايي نموده كه دعاي آن در اين آيه تلقين شده است.

«صِرَاطَ الَّذِيْنَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»؛ يعني: «راه كساني كه تو بر آنان انعام فرموده‌اي.» شرح اين مطلب؛ يعني كساني كه خداوند بر آنان انعام فرموده، درسوره‌ي نساء چنين آمده است: «الَّذِيْنَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصَّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ» [آيه ۶۹]؛ «كساني كه خدا بر آن‌ها انعام فرموده، انبيا، صديقين، شهدا و صالحين مي‌باشند.» در اين درجه‌بندي چهارگانه، بزرگ‌ترين درجه، درجه‌ي انبيا ـ عليهم السلام ـ است و صديقين به افرادي از ميان امت‌هاي پيامبران اطلاق مي‌گردد كه از همه، درجه‌ي بيش‌تري در تقوى داشته باشند؛ علاوه بر داشتن ويژگي‌هاي برجسته‌ي ظاهر، كمالات باطني نيز در آن‌ها مشهود گردد. به اين دسته در عرف، اوليا گفته مي‌شود و شهدا به كساني اطلاق مي‌گردد كه محبت غير قابل وصفي نسبت به دين و حقايق آن داشته، از اين رهگذر حتى از بذل جان دريغ نورزند. گروه چهارم؛ يعني صالحين پيروان واقعي شريعت‌اند كه همه‌ي امور دين اعم از واجبات و مستحبات را با طيب خاطر انجام مي‌دهند و در اصطلاح آن‌ها را مردم نيك و دين‌دار مي‌گويند.

در اين آيه نخست صراط مستقيم از طريق ايجاب و اثبات تعيين شد؛ بدين معني كه به هر راهي كه اين چهار گروه بروند، آن راه صراط مستقيم است. سپس در آيه‌ي بعد صورت سلب و نفي آن را بيان كرده و مي‌فرمايد: «غَيْرِ المَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّآلِّينَ»؛ يعني: «نه راه كساني كه بر آنان غضب شده و نه راه كساني كه گمراه شده‌اند.» مراد از «المَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» كساني هستند كه با شناخت كامل نسبت به احكام دين، آن‌ها را كنار گذاشته و به دنبال هواي نفس رفته و عملاً خلاف موازين آن رفتار نموده‌اند و به تعبيري در اجراي احكام إلٰهي قصور و كوتاهي (تفريط) كرده‌اند؛ عموماً قوم يهود بر اين سياق عمل كرده است؛ يعني ارزش‌هاي متعالي دين را فداي امور پست دنيوي نموده و از هر نوع جسارت و توهين در حق پيامبران دريغ نورزيده است.

مراد از «الضَّآلِّينَ» كساني هستند كه به علت عدم آگاهي و جهالت در برخورد با مسائل دين راه اشتباه را در پيش گرفته و از حد تعيين شده ارزش‌هاي ديني تجاوز نموده‌اند و در واقع راه افراط را پيموده‌اند؛ به عنوان مثال در اين مورد مي‌توان از قوم نصارى نام برد كه در تعظيم و بزرگداشت پيامبرشان آن‌قدر مبالغه كردند كه وي را خدا قرار دادند. خلاصه اين‌كه از يك سو ستم به حدي است كه نه تنها به سخنان انبيا گوش ندهند، بلكه از كشتن آنان نيز اغماض نكنند و از سوي ديگر اين زياده روي كه آنان را خدا بدانند. نتيجه‌اي كه از اين آيه حاصل مي‌شود اين است كه ما راهي را كه تفريط كنندگان و شهوت پرستان پيموده‌اند، نمي‌خواهيم و هم‌چنين راه كساني را كه جاهل، گمراه و غلوّ كننده در دين باشند، نمي‌جوييم؛ بلكه ما خواهان راه راست و ميانه هستيم كه در آن افراط، تفريط، پيروي شهوات نفساني، شبهات و عقايد فاسد وجود نداشته باشد.

تفسير آيات هفت‌گانه‌ي سوره‌ي فاتحه در اين‌جا به پايان رسيد. چكيده‌ي مطالب و خلاصه تمام سوره‌ي فاتحه در واقع اين دعاست: «خدايا! ما را به راه راست هدايت فرما»؛ زيرا شناخت راه راست در اين جهان بزرگ‌ترين دانش و بهترين پيروزي براي بشر تلقي مي‌گردد. متأسفانه بسياري از جوامع گوناگون عالم به علت اشتباه در شناخت راه راست از بين رفته‌اند و گرنه در مجاهده و خداجويي، بسياري از كفار هم كوتاهي نكرده‌اند. بنابراين قرآن راه راست را از دو جهت؛ يعني ايجاب و سلب كاملاً توضيح داده است.

راه راست از مجموع كتاب الله (قرآن) و رجال الله (صديقين، شهدا و صالحين) به دست مي‌آيد. در اين‌جا يك نكته حائز اهميت است كه از تفكر پيرامون آن، دروازه‌ي بزرگي از علم و دانش به روي ما باز مي‌گردد و آن عبارت از اين است كه حق تعالى ظاهراً براي تعبير راه راست مي‌فرمود كه: راه پيامبر يا راه قرآن كه هم روشن بود و هم مختصر، اما قرآن در اين سوره‌ي كوچك جانب اختصار را رعايت نكرده، بلكه در دو آيه‌ي ديگر به شيوه‌ي اثبات و نفي، راه راست را مشخص ساخته و فرموده است: اگر مي‌خواهيد به راه راست برسيد، بايد در جستجوي اين افراد بوده و راهشان را انتخاب كنيد. نفرمود كه راه قرآن را اختيار كنيد؛ زيرا كتاب به تنهايي براي تربيت انسان كافي نيست. هم‌چنين نفرمود كه راه پيامبر را انتخاب كنيد؛ زيرا پيامبر هم در اين جهان جاودان نيست و بعد از رسول الله صلى الله عليه وسلم، پيامبر ديگري نخواهد آمد. پس راه راست توسط چه كساني به دست مي‌آيد؟ اينجاست كه افراد ديگري را در اين مورد مشمول ساخت كه تا قيامت وجود داشته باشند؛ يعني صديقين، شهدا و صالحين؛ بدين جهت خداوند دانستن راه راست را نه به كتاب، بلكه به گروهي از انسان‌ها حواله داد.

در حديث آمده است: هنگامي كه پيامبر صلى الله عليه وسلم به صحابه‌ي كرام خبر دادند كه امت من در آينده مانند امت‌هاي پيشين به هفتاد گروه تقسيم مي‌شود و فقط يكي از آن‌ها بر حق خواهد بود، اصحاب عرض كردند: آن گروه بر حق كدام است؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه وسلم از وجود عده‌اي از مردان خدا خبر داده، فرمودند: «مَا أَنَا عَلَيْهِ وَأَصْحَابِي» [سنن الترمذي: ۲۶۴۱]؛ يعني گروهي كه به شيوه‌ي من و صحابه‌ام عمل كند، بر حق است. شايد اين نكته اشاره باشد به اين امر كه تعليم و تربيت انسان منحصر به كتاب و روايت نمي‌باشد، بلكه در سايه‌ي مصاحبت رجال ماهر است كه تعليم و تربيت آن‌ها حاصل مي‌گردد؛ يعني در حسب انسان است كه مي‌تواند مربي و معلم انسان باشد نه كتاب؛ به قول اكبر مرحوم:

كورس تو لفظ ہي سيكها تے ہين /٭/ آدمـــي، آدمـــي بـنــــــــا تے ہـــيـــن

يعني: كلاس فقط الفاظ و كلمه‌ها را مي‌آموزد و انسان است كه انسان مي‌سازد.

اين حقيقت در انجام كليه‌ي امور جهان مشاهده مي‌شود كه تنها با خواندن كتاب نه كسي لباس دوختن را ياد مي‌گيرد و نه آشپزي را و نه با مطالعه‌ي كتاب‌هاي طب، پزشك مي‌شود و نه با مطالعه‌ي كتب هندسه، مهندس مي‌گردد. هم‌چنين تنها مطالعه‌ي قرآن و حديث براي تعليم و تربيت اخلاقي انسان كافي نمي‌باشد. مگر زماني كه نزد استاد ماهر و با شيوه‌ي خاص تحت تعليم قرار گيرد.

بسياري از مردم باسواد دچار اين اشتباه شده پنداشته‌اند كه با مطالعه‌ي ترجمه‌ها و تفاسير مي‌توان در قرآن تبحر يافت. در حالي كه اين تصور كاملاً خلاف فطرت است؛ زيرا اگر كتاب به تنهايي براي هدايت عامه كافي مي‌بود، نيازي به فرستادن پيامبران از سوي خدا نبود. فرستادن پيامبران همراه كتاب به عنوان معلم و تعيين كننده‌ي راه راست و ارائه‌ي فهرستي از بندگان خدا، دليل روشني است كه كتاب به خودي خود براي تعليم و تربيت كافي نيست؛ بلكه آموزش آن توسط فرد متخصص و ماهر لازم است.

بديهي است كه براي اصلاح و رستگاري انسان دو چيز لازم است: يكي كتاب الله كه در آن احكام گوناگون مربوط به ابعاد مختلف زندگي انسان وجود دارد و ديگري رجال الله؛ يعني مردان خدا كه شناخت و بهره‌گيري از اين دسته پس از اين مقايسه آن‌ها با نص صريح قرآن عملي مي‌گردد؛ يعني در صورت تطابق با معيارهاي تعيين شده‌ي قرآن رجال الله گفته شده و در غير اين صورت رجال الله ناميده نمي‌شوند؛ بنابراين هرگاه به رجال الله واقعي دسترسي پيدا شد، بايد از آنان مفهوم كتاب الله را فراگرفت و بر آن عمل نمود. بزرگ‌ترين علت اختلاف بين فرقه‌ها اين است كه گروهي از آنان فقط به كتاب الله تمسك جسته و از رجال الله چشم پوشي نموده‌اند؛ به گونه‌اي كه به تفاسير و تعاليم آنان وقعي نمي‌نهند و عده‌اي ديگر فقط رجال الله را معيار حق قرار داده و از كتاب الله صرف نظر نموده‌اند. در حالي كه شيوه‌ي هر دو گروه نادرست و گمراه كننده است.

 معارف القرآن/ ترجمه‌ مولانا حسين پور

همچنین ببینید

صبر و جهاد و تقوا؛ خلاصهٔ سورهٔ آل‌عمران

این آخرین آیهٔ سورهٔ آل عمران است كه مشتمل بر چند وصیت بسیار مهم برای مسلمانان و به عبارتی، خلاصهٔ كل سوره است.